انا لله و انا الیه راجعون برادر گرامی جناب آقای مهندس محمد نعیمی پور
رحلت والده ی گرامی را به شما و خاندان محترم تسلیت می گوئیم و برای ایشان غفران و رحمت الهی در جوار فرزند شهیدش و برای جنابعالی صبر و اجر مسالت داریم. جبهه مشارکت ایران اسلامی
داستان دراز دامن فساد در کشورما داستانی است عجیب و غریب و پر آب چشم! که به رغم همه تغییر و تحولات تاریخ معاصر و حتی از سرگذراندن انقلابی بزرگ سر پایان ندارد آنچنانکه در این سال ها و به ویژه دراین ماه ها و روزها فضای رسانه ای و ذهنیت جامعه مارا تسخیر و به خود مشغول کرده است! برای اینکه پرده ای از این داستان درازدامن را در شش دهه پیش ببینیم بدنیست مرور این نوشته...
به کدامین منابع و مآخذ استناد می کنیم و مشی و رویهمان مستند به کدام آیه و حدیث و مکارم اخلاق است که کار را بدانجا رساندهایم که بی هیچ ابایی، اعمال سلیقه سیاسی و فردی خود را در مدیریت این خانهی خدا وارد و چنین در حق شهروندی از شهروندان ذیحق اجحاف روا میداریم که حتی مجوز برگزاری مراسم ذکر و تسبیح الهی برای ترحیم شهروندی در این خانه امن الهی را لغو می کنیم که چنین اعتمادی به مسجد جامع شهر خود داشت؟ آیا به راستی به کدامین استناد با حق الناس تلاش به وانمود کردن برای ادای حق الله و حرمت این خانه ر
تهدید داعش خطرش کمتر از تهدید القاعده و طالبان نیست. علت تغییر موضع کشورهای غربی در این رابطه چیست؟ علت آن است که در سياست منطقه اي ایران ، نقش وزارت خارجه نسبت به آن دوره بسیار کم رنگ شده است. امروز در سياست منطقه اي ایران ، وزارت خارجه نقش کلیدی ندارد و غائب است. نقش كليدي ايران در مبارزه با تروریسم ، تصويري نظامي و مداخله جویانه پيدا كرده است...تا زماني كه تصوير نظامي کنونی، انحصارا تنها تصوير ایران در مبارزه با تروریسم در صحنه منطقه باشد، ايران نمي تواند نقشي در تحولات راهبردی منطقه پیدا کند
بیتوجهی به «خصیصه مردمگرایی» در تحلیل اوضاع جامعه تحلیلگر را نخبهگرا و «مردمکور» میکند و ما را از «جامعهشناسی مردممدار» به «جامعهشناسی آرشیوی و بیخاصیت» تبدیل میکند. همچنین این بیتوجهی به مردمگرایی حرکتهای دموکراتیک در ایران را از گرمای حمایتهای مردمی محروم میکند. خلاصهی کلام اینکه بدون شرمندگی میتوان از مردمگرایی مثبت دفاع کرد و به وادی مخرب مردمانگیزی نیفتاد.
دانشگاه اگر ميخواهد در تراز آرزوهاي نسل آرمانخواه دانشگاهي باشد و كانون اصلي توسعه علمي كشور شود، بايد مركز تحولات جامعه باشد. شرايط دشواري كه دانشگاه در اين سالها پشت سر گذاشته است و سرمايه اجتماعي كه متأسفانه با ناديدهگرفتن الزامات آزاديهاي علمي و استقلال نهادي در معرض فرسايش قرار گرفته است، امروز نهاد دانشگاه را از حساسيت و فعاليت اجتماعي و سياسي درخور دور كرده است.
مگر پس از انقلاب اسلامی قرار نبود زنان ایران در مقدرات اساسی مملکت دخالت داشته باشند و رهبر انقلاب اسلامی خواهر طاهره دباغ را به همراه دو مرد برای دیدار گورباچف نفرستاد؟ مگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی، هم در مقدمه و هم اصول مترقی ۲۰ و ۲۱ بر جایگاه والای زنان تأکید نشده است؟ مگر قرار نبود با تکیه بر این قوانین تجدید نظرهای لازم در مواد تبعیضآمیز قوانین مدنی و سایر قوانین انجام شود؟ و سؤالهای بسیاری از این دست که به نظر میآید تاکنون با وجود همه تلاشها، پاسخ درخوری به آنها داده نشده است.
اگر به هوش نباشیم بار دیگر مدعیان همیشه طلبکاری که تا سال ۹۰ فرق تحریمهای یک جانبه و غیر الزامآور امریکا را با تحریمهای جهانی و الزامآور شورای امنیت سازمان ملل نمیفهمیدند و قطعنامههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را خطرناکتر و مضرتر از قطعنامههای تحریم شورای امنیت میدانستند و لاف میزدند که امریکا نمیتواند ایران را ازنظر نفتی و بانکی تحریم کند اما پسازآن که عکس همه آنچه را که میگفتند یا تصور مینمودند، مشاهده کردند به آنسوی بام افتادند و از ضرورت یک وعده غذا خوردن در روز دم زدند (ا
برگزاری یک نشست آن هم با موضوعی مذهبی را بر چه اساس و با کدام قانون میتوان محدود کرد؟ باید از کسی که این کار را انجام داده به دادگاه شکایت شود. اگر چنین فردی یک مقام قضایی است باید در دادسرای انتظامی قضات رسیدگی شود و اگر مقام غیرقضایی است به دادگاه ذیربط آن و اگر یک مقام نظامی است به دادسرای انتظامی نیروهای مسلح باید شکایت شود. فرار از قانون و… در چنین حرکتی به خوبی نمایان است که در استان خراسان بارها شاهدش بودیم و اصلا نشانه خوبی نیست.
آقای روحانی! ما از دولت نه یارانه میخواهیم و نه بیمه. هنگامی که عمر روزنامهمان به یک سال نمیرسد، یارانه به چه دردمان میخورد؟ هنگامی که کابوس بازداشت و انفرادی بر سرمان است، بیمه را میخواهیم چه کنیم؟ ما امنیت میخواهیم، امنیتی که به هیچ مقام امنیتی و قضایی اجازه ندهد روزنامههامان را توقیف و خودمان را بازداشت یا ممنوعالکار کند....
جامعه ارتباطی، جامعه تماشاگر نیست، جامعه کنشگر است. پس اگر گوشهای شنوا در فضای رسانه ای به سخنان اساسی کم شد و آنان که سخنان بحق دارند و سنجیده سخن میگویند، از این میانه به حاشیه رفته اند و به جای آنان، رسانه هایی که درشتگویی میکنند و باج میخواهند و بر طبل تفرقه و نفرت میکوبند، میداندار شدهاند باید احساس خطر کرد که جامعه ارتباطی، دچار سستی و ضعف شده است...