انا لله و انا الیه راجعون برادر گرامی جناب آقای مهندس محمد نعیمی پور
رحلت والده ی گرامی را به شما و خاندان محترم تسلیت می گوئیم و برای ایشان غفران و رحمت الهی در جوار فرزند شهیدش و برای جنابعالی صبر و اجر مسالت داریم. جبهه مشارکت ایران اسلامی
چشمان پدر نمناک است او را می بوید و می بوسد و به خدایش می سپارد. حالا نوبت مادر است. و دیگر چشم های همه بدرقه کنندگان بارانی است و من از خدا می پرسم پس کی تمام می شود این روزهای لعنتی و از خودم می پرسم بازجو چطور شب ها سر بر بالین می گذارد که مسبب این ستم هاست ...
یک سیستم تبلیغاتی غلط کاری کرده که یک همنوع و هموطن و همکیش و همشهری و هم زبان، آن قدر تصویر هیولایی از من ساخته که از بودن در جایی که من قبلا آن جا بودهام نه تنها دچار همدلی نمیشود، که شکنجه میشود. این فاصله، این دیگری شدن ما برای یکدیگر، این بذر کینهای که پراکندهاند، این هاست که خلاف امنیت ملی است. اینهایی که سالهاست منتظریم، بزرگانی از درون حکومت نگرانش شوند و رفع کنند، نه آنکه دائم بر آتش آن بدمند. من و سید از یک جنسیم. خدا نبخشد آنکه از ما زندانی و زندانبان ساخت. ...
ای کاش این جا یک تلفن بود تا بتوانم از میان این آرامش قبرستانی حاکم بر این چند روز تعطیلی، برای دقایقی صدایشان را بشنوم، تعطیلات طولانی در زندان یعنی اسیر شدن در یک آرامش گورستانی، یعنی صبر کردن تا درهای این گورستان باز شود، مقامهای مسئول و صاحباختیار از کنار خانوادههایشان بازگردنند تا شاید دقایقی تماس تلفنی داشته باشی. حالا درک بیشتری از اعتصاب نرگس محمدی دارم، فرق نمیکند فرزند، همسر، مادر و … وقتی مصیبت با تمام سنگینی بر دوشت آوار شود، با وجود تمام محبت آدمهای عزیز اینجا، تماس با دنیای ب
زندان داستان عجیبیه اما خانواده زندانی شدن آنهم زندانی سیاسی، آنهم در ایران ما واقعا خاصه! همهی زندگی عوض میشه. زندان اینجا یک حادثه است نه یک مکان خاص. معنیش این نیست که مثلا آدم میشکنه یا میبره معنیش یعنی اینکه آدم به طرز فجیعی دل داره! بعد از اون حادثه گویی همه چی برای خانواده زندانی سیاسی در کابوس اتفاق میافته. کابوسی در سالهای وبایی که گریبانگیرن. مثل هذیونهای یه تب طولانی. آدم نفس میکشه راه میره میخنده حرف میزنه و مینویسه و میخونه. شاید نقاشی میکنه، آهنگ گوش میده و فیلم می ببینه، چ
او را در دوران تحمل محکومیتش از سایر زندانیان جدا ساخته و قرنطینه کردند، فکر میکنید علتش چه بود، شاید فکر میکردند که حقگویی مرضی مسری است که لابد سایر زندانیان را مبتلا میسازد، نمیدانستند که سایر زندانیان خود به دلیل ابتلا زندانیاند، اما شیوهی درمان آنها ناکارآمد بود. چون مصطفی علاوه بر نوشتن و بیان حقایق در مقابل برخوردهایی که با وی میشد کوتاه نیامد. قرنطینه را تحمل کرد و این بار برای اعتراض از روزه استفاده کرد.
امروز۳/۱۳سالگرد اولین مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ است که آقای مهندس موسوی با رئیسجمهور وقت به بحث پرداخت و بسیار اخلاقی و در عین حال مظلومانه در برابر سیل تهمت و دروغ او به دفاع پرداخت. حمله تهمت، دروغ و تخریب به شخص مهندس موسوی محدود نماند و دامن شخصیتهای دیگری چون آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و چندتن دیگر از جمله این بنده سراپا تقصیر را نیز در بر گرفت. ...
و حالا به ۱۵ خرداد نزدیک می شویم و من بی قرار آمدنش هستم. و این روزهای پایانی کند و دیر سپری می شوند. می دانم پس از پایان حکم نگاه داشتنش در زندان غیرقانونی است درست مانند در انفرادی نگاه داشتنش که منجر به نزدیک ۶۷ ماه روزه اعتراضی شد. و نیمه خرداد نقطه عطفی در تاریخ کشور ماست!...
اگر قبول کنیم که دولتمردان حاکم اگر نه همه بلکه غالبشان به لحاظ ضریب هوشی بالاتر از متوسط هستند انتظار طبیعی می رود که اهل مطالعه بوده و با تاریخ و تاریخ خوانی آشنا باشند و حداقل بدانند چرا آخر و عاقبت رژیم های قاجاریه و پهلوی در تاریخ معاصر چنین شد؟ و چرا ایرانیان در تاریخ معاصر هراز گاه دست به جنبش و انقلاب زده و تامرز سقوط این رژیم ها به پیش رفتند؟ و چه باید کرد که جلوی تکرار این واقعه را بگیرند؟ اما حیف و صد حیف که وضعیت حاکمان و عملکرد شان و ایضا درون جامعه ما در این باره چشم انداز چندان خو
قوه قضائیه هرگز به شکایت متقابل من از جنتی رسیدگی نکرد تا معلوم نشود او چه بلایی بر سر نتایج انتخاباتی آورد که آقای باهنر و دوستانش امروز اذعان می دارند که از پیش به شکست خویش در آن یقین داشتند. همان انتخاباتی که به اعتراف آقای ایمانی مردم یک پارچه به همراهان خاتمی رأی دادند و مجلسی تمام اصلاح طلب را بوجود آوردند. بر این اساس باید گفت که اصول گرایان ۱۶ سال است که می دانند اصلاح طلبان با اکثریت قاطع آراء پیروز شدند. با وجود این تا سال ۸۸ لحظه ای از وارد کردن اتهام تقلب در انتخابات به اصلاح طلبان
اینکه توقع وجود داشته باشد کسی که بیشترین رای را در بین دیگر منتخبان داشت به ریاست این مجلس برگزیده شود، مستلزم قبول این شیوه از سوی اکثریت اعضای خبرگان است. شاید در یک یا دو دوره از مجلس خبرگان چنین اتفاقی افتاد و به صورت طبیعی نیز این طور احساس میشود که اگر فردی بیشترین رای را در بین دیگر اعضای خبرگان کسب کرده، مناسب ترین فرد برای تصدی مسند ریاست است. اما این شیوه به طور معمول رخ نمیدهد. البته گاهی موضوع ریاست طوری برجسته میشود که شاید چندان هم واقعی نباشد....