بخش های اصلی
بهعقیده حسین راغفر «اقتصاد ایران به دلیل ساختار شدیدا نابرابر توزیع درآمد بسیار فرصتهای استثمار در جامعه را تقویت میکند. یعنی گروههای بالای درآمدی میتوانند از ظرفیتهای از نیروهای کم درآمد سوء استفاده کنند».
این اقتصاددان و استاد دانشگاه الزهرا می گوید: نوع تصمیم گیریها و ساختار سیاسی در تخصیص و توزیع محصول اجتماعی بسیار موثر هستند یعنی اینکه کدام نظام سیاسی و چگونه درآمدها و منابع را توزیع میکند. در ایران هم، چون عمده درآمدها به منابع بادآورده نفت و گاز وصل است، اینکه چگونه و بین چه کسانی توزیع میشود سهم اصلی را در شکل گیری فقر دارد. چون سهم گروههای پایین اجتماع در آن بسیار پایین است.
او معتقد است که “درآمدها در کشور به نوعی زد و بند و ارتباط با ساختار قدرت است” پس به نظر میرسد که اعلام فسادهای مالی با رقمهای بالا پایانی ندارد و همچنان باید منتظر رو شدن پروندههای جدیدی از این قبیل باشیم. حالا چرا باید همچنان با این پدیدهها مواجه باشیم پرسش بسیار مهمی است که باید آن را جویا شد. باید دید که اقتصاد ما چه مختصاتی دارد که همواره مستعد پرورش چنیین افرادی است.
متن گفت و گوی با حسین راغفر را با هم می خوانیم:
فاصله درآمدی و ایجاد شکافهای عمیق درآمدی به قول شما در طبقه مادون فقر خود را در قالب جرم وجنایت ویژه نشان میدهد و همچنین این فاصله در طبقه بالای درآمدی خود را به شکل فسادهای سیستماتیک و مافیایی نشان میدهد. چرا نمیتوانند آن را ریشه کن کنند؟
این موضوع به عوامل متعددی مرتبط میشود، یکی اینکه بسیاری از افرادی که در کشور تصمیمگیر هستند همان کسانی هستند که از این نظام توزیع موجود منتفع میشوند. البته به غیر از موارد محدودی تقریباهمواره هم این گونه بوده است. بنابراین نوعا کسی به زیان خودش تصمیمی نمیگیرد ولو اینکه به نفع کل جامعه نباشد. به خصوص پس از جنگ ما شاهد این هستیم که بسیاری از کسانی که در موضع تصمیم گیری قرار دارند، کسانی هستند که منافع اقتصادی و سهم اقتصادی بسیار بزرگی از محصول اجتماعی به آنها میرسد. بنابراین آنها داعیهای برای تغییر وضعیت ندارند. هر قدر هم که جلوتر آمدیم مثل دوره دولتهای نهم ودهم که به نظر من دولتی غارتگر بود وبادرآمدهای ملی بسیاری که حاصل شد متاسفانه باز هم این روند ادامه یافت وفاصلهها بیشتر شد وکار خاصی در این زمینه صورت نگرفت.
توضیح بیشتری بدهید؟
به عنوان مثال آماری که مرکز آمار که در خصوص بحث اشتغال سال گذشته منتشر کرد، نشان میدهد که تعداد شاغلان کشور در سال ۱۳۹۲ برابر است با تعداد شاغلان در سال ۱۳۸۵که اولین سال شروع به کار دولت نهم است. یعنی با ۷۰۰میلیارد دلار درآمدهای حاصل از نفت وگاز که به صورت رسمی وارد کشور شده است وبیش از ۳۰۰، ۴۰۰میلیارد دلار درآمدهای دیگر دولت که رقمی بالغ بر هزار میلیارد دلار میشود یک شغل در کشور ایجاد نشده است. آن دولت یک فرصت شغلی اضافه نکرده است. همچنین هیچ توضیح روشنی مبنی براینکه این درآمدها چگونه توزیع و در چه حوزههایی و کجا سرمایه گذاری شده، ندارد. یعنی هیچ توضیحی وجود ندارد تا بدانیم چه فاجعهای بر سر این منابع عظیم آمده است. منتها از سوی دیگر هر روز شاهد بروز یکسری اطلاعات مبنی بر فساد گروههایی هستیم که مبالغ هنگفتی را به نحوی از کشور خارج کردهاند. اینها عملا معنای دیگرش همان سرمایه داری خویشاوندی یا قوم وقبیلهای است که پیش از انقلاب هم این پدیده در ایران وجود داشت. در این میان دوره دهه اول انقلاب است که تفاوتهایی با پیش از انقلاب ودورههای بعد آن دارد. هر چه از جنگ فاصله میگیریم این سرمایه داری خویشاوندی خودش را به صورت برجسته تری نشان میدهد. در سرمایه داری خویشاوندی منابع و فرصتها به صورت بسیار نابرابر بین افرادی که وابسته به حاکمیت هستند توزیع میشود. هر چه قدر فاصله با حاکمیت کمتر باشد طبیعتا سهم بیشتری هم خواهند گرفت.
این مسئله چه پیامدی دارد؟
این مسئله به صورت نظام مند نابرابری در قدرت و ثروت را عملا رقم میزند و شکل میدهد. مثلا اینکه اعتبارات کلان بانکی و با نرخهای بهره نازل به افرادی خاصی پرداخت میشود و جمعیت زیادی از مردم اصلا امکان دسترسی به حداقلهای منابع بانکی را ندارند یکی از این موارد است. یا اینکه فرصت و امتیازهای خاص انحصاری و شبهانحصاری به برخی از افرادخاص داده میشود که میتوانند از آن طریق اقدام به تولید یا وارد کردن کالایی خاص کنند. اینها ظرفیتهای بسیار بزرگی برای شکلگیری فرصتهای نابرابر و انتقال یک شبه گروهی از افراد به طبقات بالاتر را به وجود میآورد.
این اقصاد چه ویژگیای دارد؟
ویژگی چنین اقتصادی ناکارآمدی است. این ناکارآمدی موجب افزایش نابرابری میشود و نابرابری هم ریشه اصلی فقر است. در چنین شرایطی همواره تورم بالایی نیز به وجود میآید. در واقع این اقتصاد با یک تورم ساختاری روبه رو میشود. این یکی از آفات شیوه توزیع درآمدهای رانتی مبتنی بر درآمدهای بادآورده نفت وگاز است و نه محصول خلاقیت، تولید، بهرهوری، تلاش، سختکوشی و نوآوری. این درآمدهایی که در کشور حاصل میشود به نوعی زد و بند و ارتباط با ساختار قدرت است. خود این مسئله باعث شکل گیری کانونهای قدرت بسیار بزرگ میشود و از طرفی تودهای وسیع و فقیرشدهای هستند که گزینهای ندارند جز تن دادن به دستمزدهای نازل. در خیلی از موارد استثمار میشوند به خصوص در مناطق محروم و دوردست کشور به شدت نیروی کار استثمار میشود. به این دلیل که طرف برای اینکه کار داشته باشد حاضراست با هر دستمزدی کار کند.
عواملش چیست؟
عمدتا سیاسی هستند. نوع تصمیم گیریها و ساختار سیاسی در تخصیص و توزیع محصول اجتماعی بسیار موثر هستند یعنی اینکه کدام نظام سیاسی و چگونه درآمدها و منابع را توزیع میکند. در ایران هم، چون عمده درآمدها به منابع بادآورده نفت و گاز وصل است، اینکه چگونه و بین چه کسانی توزیع میشود سهم اصلی را در شکل گیری فقر دارد. چون سهم گروههای پایین اجتماع در آن بسیار پایین است. آن هم به دلیل توزیع نابرابر این درآمدهاست. چرا که گروههایی در موقغیتهای برتر وبالاتر سهم بسیار عمدهای را دریافت میکنند و همین طور که پایینتر میآییم به میزان کاسته شدن از ارتباط ورابطه با قدرت سهمشان نیز به همان میزان کاسته میشود. گروههای پایین درآمدی هم که مغفول واقع شده واصلا مورد توجه نیستند و عملا سهمی هم اگر میبرند بسیار ناچیز است. این عمل سبب میشود که فاصله نیز روزبه روز بیشتر شود. از سوی دیگر این تفاوت عظیم درآمدی بین داراها و ندارها در چنین ساختاری یکی از عوامل اصلی بروز تورم میشود.
به چه دلیل؟
اقتصاد ایران به دلیل ساختارشدیدا نابرابر توزیع درآمد بسیار فرصتهای استثمار در جامعه را تقویت میکند. یعنی گروهای بالای درآمدی میتوانند از ظرفیتهای از نیروهای کم درآمد سوء استفاده کنند این مسئله به راحتی میتواند زمینه رشد بسیاری از ناهنجاری هامانند فساد، جرم وجنایت وشکل گیری گروههای مافیایی شود.