- صفحه اصلی
- درباره ما
- آرشیو
- سایت قدیم
- جبهه مشارکت ایران اسلامی
- تماس
بخش های اصلی
در این جزیره دورافتاده که اخبار بر مدار ۲۰ و ۲۰:۳۰ و چند روزنامه اصلاحطلب و غیر اصلاحطلب میچرخد، راحت عدد دو هزار را گم میکنم، حساب روزها از دستم خارج میشود. فیسبوک، توئیتر و تلگرام هم نیست تا یادآوری کنند که از آنروز کذایی دوهزار روز گذشته است.
جالبتر آنکه متوجه نمیشوی این دوهزارمین مصادف شده با تبعید آخرین نخستوزیر ملی دوران پهلوی به احمدآباد. حال اگر ۲۵ بهمن بود باز صداوسیما با ساختن افسانههای دروغین، ما را روایت میکرد و اگر سالگرد اعدام شیخ فضلالله نوری بود ۲۰ و ۲۰:۳۰ از نفوذ انگلستان در جنبش مشروطه پردهبرداری میکرد اما قطعا دوهزارمین روز حصر و سالگرد تبعید دکتر محمد مصدق جایی در صداوسیما و هیچ رسانه رسمی دیگر ندارند و نهایت مامان در یکی از ملاقاتهای کابینی خبر از تقارن این دو روز میدهد و میگوید دوهزار روز شد باور میکنی؟! و من باور میکنم این عدد لعنتی از آن روز در سرم میچرخد که میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد بیش از دوهزار روز است که در خانه دربند شدهاند، با حداقل امکانات زندگی!
چندی پیش یکی از همبندیهایم میپرسید کدامیک سختتر است؟ حصر در خانه یا حبس در زندان؟ با وجود آنکه حصر را تجربه نکردهام بدون مکث پاسخ دادم حصر. ما اینجا یکدیگر را داریم، کنار یکدیگر شادیها و غمها را تقسیم میکنیم، خورد و خوراک و خریدمان به راه است و ملاقاتهایمان مرتب و منظم و … اما حصر و جدایی ماههای اولیه، هر یک در اتاقهای آهنین، حصر و روزهای تعطیل، عید نوروز یکی از این دوهزار روز و آشپزخانه و یخچال خالی و جیرهبندی سیبزمینی، حصر و بیخبریهای چندین هفتهای و ملاقاتهای گاه و بیگاه، حصر و بیماریهای متعددش و درمانهای دیر به دیر و…
مرور میکنم این دوهزار روز و سبک و سنگین میکنم اقدامات هر از گاهی برای رفع آن را … مدتی است که هرگاه زمزمهای مبنی بر رفع حصر بلند میشود، عدهای هیس هیس میکنند که طرف مقابل را حساس نکنید، رفع حصر در گرو بازی برد-برد است و اگر احساس شکست کند تن به نتیجه نمیدهد و مذاکراتی در پشتپرده در جریان است و غیره و ذالک… اینروزها که به این اظهارات فکر میکنم به یاد جملهای از میرحسین میافتم که میگفت: پیروزی ما، در شکست دیگری نیست… چطور تلاش کنندگان رفع حصر به این نکته توجه نمیکنند که برای رهایی مردی تلاش میکنند که پیروزی خود را در شکست هیچکس نمیدید و حالا اینان نگران برد و باخت هستند؟! چگونه برای رهایی مرد و زنی تلاش میکنند با امر به سکوت، در حالیکه آن سه تن در مقابل تضییع حقوق ملت سکوت نکردند و حتی برای بهبود اوضاع ملک بر ظلم رفته برخود چشم پوشیدند و مجددا به پای صندوق رای رفتند.
با وجود تمام بدبینیها و ناملایمات، فرمان سکوت را پذیرفتیم و در این سه سال در سکوت نظارهگر تلاشهای به اصطلاح پشت پرده شدیم، اما نتیجه آن شد که دوهزار روز گذشت و همچنان خواهد گذشت و کمکم عددها هم بیمعنی خواهد شد و آنها باید در غربت حصر زمزمه کنند. “یادآر زشمع مرده یادآر”!
ریحانه طباطبایی
اوین/مرداد۹۵