- صفحه اصلی
- درباره ما
- آرشیو
- سایت قدیم
- جبهه مشارکت ایران اسلامی
- تماس
بخش های اصلی
هر یک از ما ایرانیان چه تصویر و برداشتی از وضعیت کنونی ایران داریم؟ و چه آینده ای را برای آن متصوریم؟ طبعا با پاسخ های بسیار متنوع و از نگاههای مختلفی در این باره مواجه خواهیم شد اما با توجه به اینکه در میدان تبلیغات انتخاباتی پیش رو مباحث اقتصادی به کانون اصلی رقابت نامزدهای حاضر تبدیل شده است در این مقال می خواهم بطور اختصار وارد این بحث شوم که چه راهبرد اقتصادی می تواند پیشبرنده اقتصاد ایران در چهار سال آتی باشد؟
بدون آنکه بخواهم به بررسی جزئیات عملکردهای دولت های پس از انقلاب بپردازم و باصرف نظر از اشاره به دولت های دهه اول انقلاب که مواجه با شرایط پس از انقلاب و جنگ تحمیلی بوده و ناچار از اتخاذ برخی سیاست های اقتصادی خاص بوده اند، می توان جهت گیری و قالب بندی اقتصادی دولت های پس از پابان جنگ و سال ٦٨ را بردوگونه تقسیم بندی کرد : دولت های هاشمی، خاتمی و روحانی که راهبرد « تولید ثروت » را پیگیری کردند، و دولت احمد نژاد که« توزیع درآمد » و بردن درآمد نفت به سر سفره های مردم را راهبرد مختار خود قرار داده بود.بررسی سخنان اینروزهای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نیز به وضوح نشاندهنده جهت گیری و تاکیدشان بر روی اجرای یکی از ایندو راهبرد است که طبعاً ما را در مظان یک انتخاب سرنوشت ساز اقتصادی میان ایندو قرارداده و رای به هریک می تواند سرنوشت و آینده متفاوتی را برای ایران، ما و نسل های آینده رقم زند.
حال سئوال می تواند این باشد که آيا ايران کشور ثروتمندی است؟ برداشتم این است که پاسخ غالب ايرانيان به اين سوال مثبت است چرا که استدلال مي کنند با توجه به ويژگی های جغرافيايی و جمعيتی و برخورداری از منابع غنی نفت و گاز و معادن مس و... و نيروی انسانی آموزش ديده و متخصص، ايران کشور ثروتمندی است اما سوگمندانه بايد گفت هرچند ذهنیت غالب ما اینگونه برداشت و تصور می کند اما در واقعیت این مدعایی بیش نیست. دليلش هم بسيار روشن است و آن اينکه در عالم بسياري کشورها وجود دارند که هيچ يک یا برخی از این ويژگی ها و امتيازات ايران را ندارند اما بسيار ثروتمندتر وتوسعه یافته تر از ايرانند و درآمد سرانه شهروندانشان چند و چندين برابر شهروندان ايراني است ( امثال ژاپن، سنگاپور، مالزی، کره جنوبی،...). واقعیت اینکه در دوران رقابت نفس گير جهانی برای رشد و توسعه و رفاه بیشتر شهروندان تنها کشورهايی مي توانند در قافله توسعه و رفاه جاي گيرند که محور همه تصمیمات و سياستگذاری ها و فعاليت هايشان « توليد ثروت » باشد و همه امکانات بالقوه و بالفعل خود را در جهت زايش هرچه بيشتر سرمایه گذاری و ارزش افزوده اقتصادی سازمان و سامان دهند. منابع طبيعی غنی و نیروی انسانی اگر به سرمايه ای برای « توليد ثروت » تبديل نشود خود می تواند مايه مصيبت و راحت طلبی و بيماری های بسيار ديگر شود.
نيروي انساني آموزش ديده و متخصص اگر نتواند جايگاه شايسته و بایسته خود را در نظام سياسی، اجتماعی، اقتصادی و توليدی جامعه يابد یا دچار ياس و دلمردگی و هرزروی و... مي شود يا راه خود را به خارج از کشور مي جويد تا جايگاه شايسته خود را در بازار جهانی اقتصاد بيابد، و از اینرو جمعيت جوان که خود مي تواند عامل رشد و توسعه باشد در غياب جریان « توليد ثروت » با ابتلاي به فقر و بيکاری و... خود مصيبت و لشکر ذخيره آشوب و نيروی مصرف کننده و ضد رشد مي شود. تجربه های بشری و جهانی که پيش روی ما است به خوبی اثباتگر اين موضوع است که اگر از امکانات و فرصت ها در جهت « توليد ثروت » استفاده نشود همه اين امکانات و فرصت ها مي تواند به ضد توليد تبديل شده و به دور باطل فقر و عقب ماندگي در کشور دامن زند، و راهبرد « توزیع درآمد » هرگز قادر به مقابله با این وضعیت نخواهد بود.
حال سئوال دیگر این است که با توجه به آنچه آمد چرا برخی نامزدهای انتخابات در گذشته ( احمدی نژاد ) و حال ( رئیسی و قالیباف ) با اینکه تصویری سیاه از وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور ارائه می کنند همزمان وعده « توزیع درآمد » با افزایش یارانه نقدی به سه برابر برای سه دهک درآمدی پائین ( رئیسی ) یا پرداخت نقدی ماهانه ٢٥٠ هزار تومان به بیکاران ثبت نام شده ( قالیباف ) می دهند؟ هرچند می توان دریافت که هدف اصلی ایندو جلب رای اقشار فقیر و آسیب پذیر و حاشینه نشینان و بیکاران است و احتمال اینکه این وعده ها بتواند برای گروه های هدف جذاب باشد و جلب رای کند، همانگونه که برای احمدی نژاد در سال ٨٤ کرد، اما آیا اجرای این راهبرد وضعیت اقتصادی کشور و به ویژه معیشت اقشار فقیر و آسیب پذیر و حاشیه نشینان و بیکاران را بهبود خواهد بخشید؟ در این باره کارنامه اجرایی چهار دولت گذشته با دو راهبرد « تولید ثروت » و « توزیع درآمد » پیش روی ماست و به اندازه کافی می تواند عبرت انگیز و راهگشا باشد.
از آنجا که دلیل اصلی وعده های توزیعی در گذشته و حال درآمد نفت و برگرفته از شعار بردن درآمد نفت به سر سفره های مردم است طبعا کارنامه دولتهای پس از انقلاب را با توجه درآمد نفتی که داشته اند می توان مورد ارزیابی قرار داد. جدول ذیل برپایه آمارهای رسمی منتشره بانک مرکزی تهیه شده است. برپایه این آمارها جمع درآمد نفتی سه دولت هاشمی، خاتمی و روحانی در بیست سال بالغ بر ٤٨٠ میلیارد دلار، و درآمد نفتی دولت احمدی نژاد در هشت سال بالغ بر ٦٣٨ میلیارد دلار بوده است اما نتیجه حاصل از عملکرد این دولت برغم درآمد افسانه ای نفت که دراختیار داشته است عملکرد بهتری را به لحاظ نرخ متوسط سالانه رشد اقتصادی و سرمایه گذاری برجای نگذاشته است چرا که صرف « توزیع درآمد » و نه « تولید ثروت » شده است، و این درحالی که برپایه شاخص های « توزیع درآمد » همچون نسبت هزینه دهک ثروتمند به فقیر و ضریب جینی فقط اندکی بهبود در « توزیع درآمد » جامعه نسبت به دو دولت هاشمی و خاتمی حاصل شده است، و باید منتظر بود آمار مرتبط با دولت روحانی در این باره انتشار یابد تا این مقایسه انجام شود و دریافت که عملکرد این دولت در چهار سال اخیر چه بوده است. این تصویر بخوبی برتری راهبرد « تولید ثروت » بر « توزیع درآمد » را نشان می دهد.
آخر اینکه باید پرسید چرا برخی نامزدهای انتخاباتی در گذشته و حال این چنین شعار « توزیع درآمد » داده و می دهند؟ علتش درآمد نفتی است که در اختیار دولت است، در حالیکه در کشورهای دیگری که بسیار ثروتمنداند هیچگاه در رقابت های انتخاباتی شاهد اعلام چنین وعده هایی از سوی نامزدها نبوده ایم، و حتی اگر دولتی مثل دولت سوئیس بخواهد با اتکا به درآمد بالایی که دراختیار دارد اجرای چنین سیاستی، یعنی پرداخت یارانه نقدی ماهانه به میزان ٢٠٠٠ یورو را به رای عمومی گذارد، همچنانکه سال گذشته اینرا انجام داد، با رای منفی بیش از ٧٠ درصد شهروندانش پاسخ دریافت میکند چرا که اکثریت غالب مردم سوئیس دریافته اند راز ثروتمندی کشورشان در کار و تلاش و سرمایه گذاری و بهره گیری از دسترنج کارشان است، و از عمق وجود به این سخن سعدی باور دارند که نابرده رنج گنج میسر نمی شود – مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!
کارنامه دولتهای پس از انقلاب و تجربه های جهانی اثباتگر این واقعیت است که پاسخگويی به نياز اشتغال و رفع فقر و بیکاری و بهبود معيشت و رفاه همگانی در پیگیری راهبرد « تولید ثروت » است و در غیبت « تولید ثروت » اجرای راهبرد « توزیع درآمد » در بهترین صورت به توزیع عادلانه فقر و کاهش رفاه عمومی می انجامد و فاجعه آنجا رخ می دهد سیاست تولید جمعیت نیزهمپای آن تشویق و اجرا شود! در حالیکه راهبرد « تولید ثروت » با اافزایش ثروت و درآمد در جامعه امکان رفاه عمومی را ارتقا بخشیده و دولت می تواند با برنامه تکمیلی تامین اجتماعی برای اقشار آسیب پذیر زندگی آنانرا بهبود بخشد.
البته اجرای راهبرد « تولید ثروت » از سوی دولت تلاش اصلاحی فراوان می طلبد چرا باید فضای محیطی و محاطی کشور را برای سرمایه گذاری و تولید و کسب و کار به گونه اى مساعد و مناسب بسازد كه ذوق و شوق تلاش و كار و توليد و پس انداز و سرمایه گذاری در آحاد شهروندان برانکیزد و همه تشویق و ترغیب شوند که نان از عمل خویش خورند و منت دولت نبرند، و دولت نیز به عنوان کارگزار و خادم ملت درآمد نفت را صرف سرمایه گذاری در زیربناهای تولیدی و توسعه ای کشور نماید. عرصه کنونی رقابت نامزدهای ریاست جمهوری در بحث های اقتصادی در دو گفتمان « تولید ثروت » یا « توزیع درآمد » قالب بندی شده است، و در انتخابات پیش رو هرایرانی رای دهنده باید میان ایندو راهبرد یکی را انتخاب کند. اگر از من به عنوان یک دانش آموخته اقتصاد و فعال سیاسی پرسیده شود : « انتخاب کدامیک؛ تولید ثروت یا توزیع درآمد ؟ » قطعا ترجیح و رای من راهبرد « تولید ثروت » و پیگیر اجرای آن یعنی روحانی خواهم داد.