- صفحه اصلی
- درباره ما
- آرشیو
- سایت قدیم
- جبهه مشارکت ایران اسلامی
- تماس
بخش های اصلی
چند بار بیشتر ندیدهام او را. چند دیدار و یکی دو مصاحبت کوتاه. اما در عمق جانم جاخوش کرده خودش، خاطراتش، نوشتههایش، نقاشیهایش، لبخندهایش، شیرین زبانیها و مطایبه گوییهایش، مهربانی هایش.
بعضیها خواه ناخواه آشنایند با آنان معاشر باشی یا نباشی. از نزدیک آنها را دیده باشی یا نه.بعضیها از شنیدن نامشان هم به آدم حس خوب دست می دهد با خاطره یا بیخاطره.بعضیها بخواهی یا نخواهی انگار بخشی از وجود خود آدم هستند که در ناخودآگاهش حضور دارند.
هاله سحابی یکی از این بعضیهاست برای من. به عنوان فعال حقوق زنان باید خیلی پیش از ۸۸ او را میشناختم و توفیق هم صحبتی و معاشرتش را مییافتم اما به هر حال معجزه ۸۸ بود که ما را با هم آشناتر کرد. مرا با او مانند مرا با مینو یا نرگس یا همه روسری سپیدها، مادران و خواهران و فرزندان صلح.
حالا هاله قرآن پژوه که تاب دوری پدر نداشت به او پیوسته و مینو هم چنان برای نواندیشی دینی و معاصرسازی قرآن سینه چاک میکند و نفس میزند و نرگس برای ترجمه آیات صبر و صلاة قرآن حبس میکشد و درد میکشد و دم برنمیآورد.
به ماه میمانست این زن – مادر – دختر – خواهر- همسر- معلم. شنیدهام از کار منعش کرده بودند اما خدا که انسان را کارگر آفریده میداند که آفریدهاش گوش به ندا و نیاز فطری میدهد اگر شیطان بگذارد و آرام گیرد. و او آرام و قرار نداشت برای به سازی وطنش، خانهاش، ایران عزیز و راهنمایش قرآن بود. کتاب خدا، کلام وحی الهی برای زمینیان.
حالا سالگردی دیگر فرارسیده و از مرده این نماز بردگان به درگاه عشق عزت و هاله سحابی هم پرهیز دارند و رخصت برگزاری مراسم یادبود ندادهاند. یاد این بزرگان بیش از همیشه بزرگ داشته میشود در دل هامان. در قلبهایی که به یاد جان باختگان در راه اعتلا و آبادی ایران میتپد. روحشان شاد و یادشان گرامی.