- صفحه اصلی
- درباره ما
- آرشیو
- سایت قدیم
- جبهه مشارکت ایران اسلامی
- تماس
بخش های اصلی
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی به مناسبت روز جهانی محو خشونت علیه زنان بیانیه ای منتشر نمودند.
به گزارش نوروز، در بیانیه این کمیسیون ضمن ابراز تاسف از تنگ تر شدن عرصه بر زنان ایرانی به رقابت مجلس و دولت در مقابله با حقوق زنان اعتراض شده است.
صادر کنندگان این بیانیه همچنین با اشاره به آنچه بر زندانیان زن و زنان عضو خانواده زندانیان سیاسی می رود آورده اند:" مگر می شود آن چه با امثال نرگس محمدی ها و نسرین ستوده ها شد و می شود، در تاریخ ایران به فراموشی سپرده شود. هیهات از این همه بی مروتی اصحاب قدرت و قاضیان دل و دین به مکنت دنیا فروخته و بازجویان خدانشناس که نه حریم زن را می شناسند و نه حرمت مادر را و نه حتی مانند یک انسان از نیازهای عادی و فطری کودکان آگاهند!"
در پایان این بیانیه آمده است:" با کمال تأسف و تأثر باید از یک دست شدن حکومت برای نابودی آخرین ذره های حقوق زنان و اعمال خشونت یک پارچه علیه آنان سخن گفت اما در عین حال با کمال افتخار باید از ایستادگی ها و رشادت ها و افتخار آفرینی های زن ایرانی سخن به میان آورد که علیرغم همه سختی ها و مخاطرات و فشارهای بیرونی، استعدادهای خدادادی و قابلیت های بی مثالش چون آتش فشانی از درون می جوشد و محیط پیرامونی خویش را نور افشان می کند. "
متن کامل بیانیه کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی که در اختیار نوروز قرار گرفته است در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ يَستَفْتُونَك في النِّساءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكمْ فِيهِنَّ وَ مَا يُتْلي عَلَيْكمْ في الْكِتَابِ
و دربارۀ زنان از تو فتوی می خواهند. بگو خدا دربارۀ آنان به آن چه در این کتاب بر شما خوانده می شود، فتوی داده است.
و اگر قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمانان به عنوان یک کل مورد مطالعه قرار گیرد، آن گاه شأن و مرتبت زن که جز خدا، حتی پیامبرو حبیبش نیز، شایستگی فتوی دادن در مورد او را ندارد،بر پیروان دین محمد(ص) و هر پژوهشگر منصفی که به غوردر آیات آن بپردازد، آشکار می گردد.
حال چگونه است که در بعضی کشورهای مسلمان خشونت علیه زنان بیش از دیگر نقاط جهان مشاهده می شود، آیا این امر به آئین اسلام مربوط است یا به شیوۀ مسلمانی پیروان این آئین؟ به راستی مگر می شود مسلمان بود و خود را پیرو محمد (ص) دانست و ظلم بر زن را با آن شکوه و عظمتی که خداوند برای این نیمی از اشرف مخلوقاتش یاد کرده روا داشت؟ و مگر خشونت می تواند خصلت یک مسلمان واقعی باشد؟
با نگاهی ژرف به درون جامعه خود و جوامع مسلمان پیرامون گواهی خواهیم داد که خشونت طلبان قاری و عامل اسلام طالبانی و خوارجی نه تنها خشونت علیه زنان را مجاز می شمارند بلکه اعمال خشونت را به شکل جامع الاطراف در همه حوزه ها ضروری می دانند. پس باید از زاویه دیگر به این مسئله که از سال ها قبل و شاید پیش از آن که در روز 25 نوامبر سال 1960 خواهران میرابال به دست نظامیان «تروخیو» دیکتاتور سابق دومینیکن شکنجه و کشته شوند، از مشکلات جامعه بشری بود، نگریست.
تردیدی نیست که در جوامع مردسالار که ذاتاً در درون خود خشونت را تئوریزه می کنند، زنان در معرض هجوم مستقیم و آشکار آن هستند. و گاه حتی توسط هم جنسانشان نیز این امر مورد حمایت و پشتیبانی قرار می گیرد. اما این بدان معنی نیست که در جوامعی که دموکراسی برآنان حاکم است این پدیده زشت کاملا محو شده که اگر چنین بود از سال 1999 که روز 25 نوامبرآن به پاس داشت یاد و خاطره «پروانه ها» به روز جهانی محو خشونت علیه زنان نام گذاری شده است تا امروز که در جهان از هر سه زن دست کم یک تن در معرض نوعی از انواع خشونت(فیزیکی یا بدنی، جنسی یا روانی) باید این مناسبت به دست فراموشی سپرده می شد!
و صدافسوس که امروزه در مصاف سخت و سنگین طرفداران دموکراسی و افراطیون خشونت طلب، بیش از همه زنان آسیب می بینند. مگر می توان زنان و دختران سوری را که در جنگ و کشتار مردم بی دفاع شهرها و روستاهای کشورشان کشته شده و بازماندگان آنان نیز بی خانمان شده در اردوگاه ها به سر می برند، فراموش کرد؟
مگر زنان و کودکان غزه که در معرض آتش بارهای کینه توزان صهیونیست قرار داشتند، از بار مکافاتی که به آن نائل آمدند، کاسته شده است؟
مگر زنان بحرینی به جرم حق خواهی خود و خانواده هایشان به بدترین شرایط زندگی دچار نشده اند؟ و زنان عراقی و افغان و پاکستانی که دسته دسته قربانی تروریسم کور یا کینه توزی خشونت طلبان قرار می گیرند. به راستی در قرن بیست و یکم، عصر حاکمیت دموکراسی در جهان، جرم دخترمان «ملاله» چیست که تنها برای مطالبه حق تحصیل که حق به رسمیت شناخته شده برای دختران در شریعت اسلامی است، باید هدف گلوله قرار گیرد؟
فجایع عالم گیر در نقطه نقطه جهان بیش از همه دل زنان را به درد می آورد و این مانع از آن نیست که ما دردهای اندرون خانه خود، ایران عزیز را نادیده بگیریم. اگر دولتی ها در دوره اصلاحات در طی پژوهش های ملی، خانه به خانه به سراغ زنان می رفتند تا آنان از دردهای پنهانشان بگویند و نیروی انتظامی پشتیبان مجریان این پژوهش های اجتماعی پرمخاطره بود، تا نتایج درست و واقعی از میزان و کیفیت خشونت علیه زنان حاصل آید، امروز زنان ما بیش از دیگر عاملان خشونت از نیروی انتظامی هراس دارند که روزی با اسلحه سرد و گرم به جان خودشان و فرزندانشان افتاده و گلوله را جانشین گل های اهدایی راه پیمایی های آرام پس از انتخابات کردند و به فرزندان ایران ارمغان دادند و روزی دیگر بهترین جوان های ایران را و سرمایه های ناب این کشور را به بازداشت گاه های غیرقانونی و غیراستاندارد روانه ساختند تا جان عزیزشان به یغمای خشونت طلبان مقدس نما برود! و هنوز هم گوهر جان ستّارهای برومند ایران زمین در بازداشت گاه های غیرقانونی آن هافدیه خشونت طلبی می شود!
باری دردهای زنان ایرانی این روزها به قدری جان سوز است که فرصت و مجال اندیشه به خشونت های خانگی علیه خود را ندارند و چه بسا خشونت های خیابانی و محیط کار و زندگی شان را نیز به واهمه بیشتر خانه نشین شدنشان مورد اغماض قرار می دهند.
جای تأسف و خجالت است که دربه اصطلاح ام القرای مسلمین روز به روز عرصه برای حضور زن ایرانی، مسلمان و غیرمسلمان، تنگ تر و تنگ تر می شود و این همه توسط قوانین و بخش نامه ها و آئین نامه های نوظهور و نو به نو مشروعیت می یابد. مجلس نشینان گویی در گیرودار قانون گذاری تحت سلطه افکار و اندیشه های متحجرانه و خوارجی، فراموش کرده اند که حتی اگرخود زن نیستند از زنی زاده شده اند و زنی آنان را همراهی کرده تا بدین مسند و مقام برسند و زنانی در خانه هایشان چشم به حاصل نشست و برخاست های روزانه آنان دوخته اند.دولتیان انگار در مسابقه مقابله با حقوق زنان کرسی رفیع تر و مقام منیع تر به دست می آورند که این گونه چوب حراج به همه دستاوردهای انقلاب برای زنان در عرصه مشارکت های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و هنری زده اند. بداخلاقان بی فرهنگ بر مسندهای فرهنگی تکیه زده و بدزبانی های حاصل بددلی و کژفهمی هایشان هر روز دل هنرمندان و فرهیختگان زن کشورمان را رنجه می دارد.
و در این میانه پربلا مگر می توان از زندانیان زن و آن چه برآنان می گذرد، غافل ماند ؟ مگر می شود آن چه با امثال نرگس محمدی ها و نسرین ستوده ها شد و می شود، در تاریخ ایران به فراموشی سپرده شود. هیهات از این همه بی مروتی اصحاب قدرت و قاضیان دل و دین به مکنت دنیا فروخته و بازجویان خدانشناس که نه حریم زن را می شناسند و نه حرمت مادر را و نه حتی مانند یک انسان از نیازهای عادی و فطری کودکان آگاهند! و مگر می توان پذیرفت که نظاره گران خاموش در دادگاه عدل الهی بخشوده شوند و عذرتقصیرشان به چیزی گرفته شود؟!
و اما از زنان عضو خانواده های زندانیان سیاسی چه بگوییم؟ آیا در این سه ونیم سال ناگفته ای از مصائبی که برآنان گذشته، باقی مانده است؟ از آن چه با زنان و مادران و دختران و خواهران زندانیان سیاسی کردند چه می توان گفت وقتی که مفتی شهر حکم به مجازات زندانی و خانواده اش تؤامان می دهد، بازجویی می کنند، تفتیش می کنند، بازداشت می کنند، محاکمه می کنند، ممنوع الخروج می کنند، ممنوع الاشتغال می کنند. انواع محرومیت ها و ممنوعیت ها را به خانواده ها به نام اسلام طالبانی خود هبه می دهند. زندانی می کنند و آن گاه با قساوت تمام زوجین زندانی را از انواع ملاقات های قانونی محروم می کنند.
آری با کمال تأسف و تأثر باید از یک دست شدن حکومت برای نابودی آخرین ذره های حقوق زنان و اعمال خشونت یک پارچه علیه آنان سخن گفت اما در عین حال با کمال افتخار باید از ایستادگی ها و رشادت ها و افتخار آفرینی های زن ایرانی سخن به میان آورد که علیرغم همه سختی ها و مخاطرات و فشارهای بیرونی، استعدادهای خدادادی و قابلیت های بی مثالش چون آتش فشانی از درون می جوشد و محیط پیرامونی خویش را نور افشان می کند.
به امید رسیدن روزهای سپید بی خشونت برای همه هم وطنان و همه عالمیان
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی