- صفحه اصلی
- درباره ما
- آرشیو
- سایت قدیم
- جبهه مشارکت ایران اسلامی
- تماس
بخش های اصلی
اصلیترین دستاورد پیروزی انقلاب اسلامی گذر از " نظام سلطنتی " به " نظام جمهوری " بود. از اینرو پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ با انجام همه پرسی در مورد نوع نظام، روز ۱۲ فروردین ماه به عنوان « روز جمهوری اسلامی » نامیده شد. و دراصل یکم قانون اساسی دراین باره آمد : " حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیت الله العظمی امام خمینی، در همه پرسی دهم و یازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادیالاولی سال یکهزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثریت ۹۸٫۲٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند، به آن رأی مثبت داد." به عبارتی روشن استقرار « جمهوری اسلامی » با رای و خواست اکثریت مطلق حدوث یافته است. و دراصل ۵۶ قانون اساسی براین موضوع تاکید شده است : " حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند. "
بدون آنکه بخواهم وارد این بحث و چالش شوم که گزینههای دیگری در این همه پرسی برای رای دادن وجود نداشته و رای دهندگان فقط در اثبات و نفی همین گزینه می توانسته اند رای دهند، سئوال این است که آیا بقای « جمهوری اسلامی » همچون حدوثش به رای و نظر اکثریت مردم ایران بستگی دارد یا نه؟ برای پاسخ به این سئوال توضیحاتی ضروری می نماید :
از محتوای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مبنای نامگذاری نظام سیاسی مستقر باعنوان « جمهوری اسلامی » است می توان دریافت که " جمهوریت " شکل و ظرف، و " اسلامیت " محتوا و مظروف نظام مستقر را باید تشکیل دهد، و تمام قوا و نهادهای حاکم باید براین پایه و مایه به ایفای نقش و وطیفه، همانگونه که در این قانون تعریف و احصا شده است، بپردازند. از اینروست که در اصل ششم قانون اساسی آمده است : " در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همهپرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد." اما در مورد " اسلامیت " اصول متعددی از قانون اساسی به تعریف و تبیین این مقوله اختصاص دارد که شرح آن درحوصله این مقال نیست اما توجه به این نکته ضروری است در اصل ۲ که پایههای ایمانی « جمهوری اسلامی » را بر می شمارد، صراحت دارد:"
... کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا، که از راه : اجتهاد مستمر فقهای جامعالشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین،
استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها،
نفی هر گونه ستمگری و ستمکشی و سلطهگری و سلطهپذیری،
قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین میکند."
و در اصل ۳ تاکید دارد:" دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد:
ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.
بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینههای با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی و وسایل دیگر.
آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.
تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان.
طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب.
محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.
تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.
رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی.
ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرور.
تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.
پیریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.
تأمین خودکفایی در علوم و فنون صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها.
تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون.
توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم.
تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان."
بدون آنکه لازم باشد به دیگر اصول قانون اساسی ارجاع داده شود، ملاحظه می شود که در این قانون آنچنان شکل و محتوا یا ظرف و مظروف برپایه تعاریفی همچون " نفی هر گونه ستمگری و ستمکشی و سلطه گری و سلطهپ ذیری، محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی ،تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون، ومشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش " با هم ارتباط و پیوند دارند که نمی توان جداییای بین وجوه " جمهوریت " و " اسلامیت " نظام سیاسی مستقر قائل شد، و در واقع می توان گفت که برپایه این قانون تحقق ایندو وابسته بیکدیگر است، و هرگونه جدایی و تاکید بر یک وجه عدول از این قانون اساسی و گذر از « جمهوری اسلامی » است، و باورمندان به اینگونه مشی را می توان ساختار شکن لقب داد.
حال برای پاسخ به سئوالی که در ابتدا مطرح شد می توان گفت در نظام سیاسی موجود که تاکید بر وجه " اسلامیت " غلبه تام یافته و وجه " جمهوریت " به محاق رفته است، و نظریه پردازانی که در عصر انقلاب بطور نظری و عملی غیبت داشتند در سالهای اخیر با ترویج نظریه هایی همچون " استبداد استدلالی " ، یا " دیکتاتوری مصلح "، " نظام ولایی " و " حکومت اسلامی " میداندار شده اند، واینها اگرچه حدوث " جمهوری اسلامی " را با رای و نظر مردم ممکن دانسته اند اما رای و نظر مردم را در بقای آن شرط و ضروری نمی دانند، و از اینروست که وظائف حاکمان و در راس آنان " ولایت فقیه " را حفظ نظام موجود به هر قیمت می دانند، وبا همین نگاه است که " حکم حکومتی " و اعمال " نظارت استصوابی " و" مهندسی انتخابات " توجیه پذیر شده، و بتدریج وجه " جمهوریت " نظام مغلوب وجه " اسلامیت " شده است، والبته اگر اعمال اینها پاسخگو نباشد و باز بخشی از مردم نسبت به عملکرد حاکمان به اعتراض برخاستند سرکوب آنها برای حفظ نظام واجب می شود! و این همان رفتاری است که ما پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم درخرداد ۸۸ تاکنون به عریانی دیده ایم.
البته بخش دیگری از نظریه پردازان که درپیش و دوران انقلاب حضور نظری و عملی داشته اند با استناد به تجربه انقلاب و قانون اساسی براین باورند همانگونه که حدوث انقلاب و استقرار نظام " جمهوری اسلامی " با قیام و رای اکثریت قاطع مردم ممکن شده است بقای آن نیز در گرو رضایت و رای و نظر موافق مردم است و نمی توان نظامی را بزور و برپایه قاعده باطل " حق با غالب است " بر مردم تحمیل کرد، و برای دریافت رای و نظر مردم هم باید راه انتخابات آزاد و رقابتی و سالم و در شرایطی همه پرسی را بروی آنان باز گذاشت، آنچنانکه در متن قانون اساسی آمده است، و همه چالش و دعوایی که بین اقتدارگرایان و اصلاح طلبان در سالهای پس از دوم خرداد ۷۶ جریان داشته، و پس از کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ شدت گرفته، بر سر این دو نظر در باره « جمهوری اسلامی » بوده است، و به همین دلیل است که رهبران جنبش سبز بصراحت بیان داشتند که نظام مستقر " نه جمهوری است، و نه اسلامی "، واز همین منظر خواستار " اجرای بدون تنازل قانون اساسی " شدند. به واقع می توان گفت در شرایط کنونی نظر و عمل کسانی ساختارشکنانه و براندازانه است که زیرپرچم " اسلامیت " کمر به نابودی " جمهوریت " نظام بسته و راه " انتخابات آزاد " را بروی مردم بسته اند چون از نتیجه آن هراس دارند! اینان اعلام داشته و می دارند " استبداد استدلالی "،...که ترجمان همان " استبداد دینی " است می تواند برجامعه حاکم باشد بدون اتکا به رای و نظر و رضایت مردم! و " انتخابات " حداکثر می تواند تزیینی و تاییدی براین وضعیت باشد و از اینرو می تواند بصورت مهندسی شده و نمایشی برگزار شود! والبته هم اینان در حاق اندیشهشان به قانون اساسی موجود هم هیچ باوری ندارند، و در این صورت باید پرسید در وضعیت کنونی « روز جمهوری اسلامی » دیگر چه معنایی می تواند داشته باشد؟ چراکه بنظر می رسد درعمل دیگر نامگذاری و پاسداشت اینروز بلاموضوع گشته است!
منبع : جرس