- صفحه اصلی
- درباره ما
- آرشیو
- سایت قدیم
- جبهه مشارکت ایران اسلامی
- تماس
بخش های اصلی
باسمه تعالی
می خواستم ننویسم اما باز هم جز قلم، یاریگری برای بیان ناگفته هایم در چهارمین بهار فراق، نیافتم. این نوروز نیز مانند سه سال گذشته، سالروز تولد دخترانم بدون حضور پدری گذشت که پاداش سالها رنج و دلسوزی برای وطن را با حبس، شکنجه و انفرادی گرفت و غرور و بالندگی را برایمان به ارمغان آورد.
ساجده و فاطمۀ عزیزتر از جانم!
سالها پیش، تولد هر دوی شما را در فصل زیبای بهار و شکوفایی طبیعت، به فال نیک گرفتیم و هر سال به شکرانۀ آن روزهای مبارک، محفل کوچک و گرم چهار نفره مان را داشتیم و خدا را سپاسگزار بودیم.
سالها تلاش کردیم تا نه تنها سالروزهای تولدتان، که هیچ روزی به کامتان تلخ نباشد اما افسوس که پلیدان تنگ نظر، روزها و سالهایی را برای این سرزمین رقم زدند که نام مقدس انتخابات تبدیل به کابوسی وحشتناک گشته و زهر فاصله ها و میله های زندانها، تلخی را در کام ها نشاند.
دختران مظلومم،
می دانم چقدر دوری از او برای شما و آن مادر پیر دو شهید سخت است همانگونه که بر من نیز...اما این را هم به خوبی می دانم که اینگونه نخواهد ماند. در این چهارمین بهار هجران نیز هر لحظه انتظار آمدنش را کشیدید مانند بسیاری از خانواده های دیگر زندانیان سیاسی که سالهاست از حقوق اولیه و مسلم خود محرومند و ظالمین قدرت طلب، نه تنها مرخصی در ایام عید را که حتی دیداری حضوری را نیز منع کردند و دردناک تر اینکه در روزی با نام مقدس جمهوری اسلامی که باید جشن عمومی برگزار شود از همان ملاقات کوتاه کابینی نیز محروم ماندیم.
دلبندانم،
امسال بهار نیز بدون حضور پدر گذشت اما آنان بیهوده می پندارند که بهارمان خزان می شود و چه بی پروا و بدون تعقل به سیاه کردن نامۀ اعمالشان شتاب می ورزند!
عجبا که با این حبس ها و شکنجه ها و بر جای گذاردن خاطراتی زهرگونه و بعضاً جبران ناپذیر، انتظار همراهی از کسانی را دارند که با نیت خیر برگزاری انتخاباتی سالم و پرشور وارد صحنه شده و مع الاسف آنچه دیدند آسیبهای جدی بود و هزینه های فراوانِ تحمیل شده بر این مرز و بوم.
کاش می فهمیدند که به رغم اینهمه فجایع و مشکلات، باز هم درهای امید بسته نیست و می توان با آزادی و همفکری رهبران سبزمان و اینهمه اندیشمند در بند و حصر، شادی و صلح را بازگرداند.
کاش اندکی، فقط اندکی از منیت ها کاسته و به آبادانی و اصلاح می اندیشیدند و آنگاه می شناختند دستهایی را که آمادۀ اهدای وطن عزیزمان به بیگانگان است.
کاش آنان که هنوز دلی برای سوزاندن دارند نگاهی عمیق تر به این کشور پر از نعمت بیفکنند که چگونه عده ای مغرضانه در صدد زوال و نابودی آن هستند.
عزیزان مادر!
می دانم که همین دلنوشتۀ ساده نیز خوشایند آنان نبوده و این سخنان را بر نمی تابند اما بر حسب وظیفۀ اسلامی و انسانی نگاشتم تا بماند برای شما و فرزندانتان، با تأکید بر همان کلام همیشگی: " این نیز بگذرد "... تولدتان مبارک دختران دلبندم
مریم شربتدار قدس همسر فیض الله عرب سرخی