- صفحه اصلی
- درباره ما
- آرشیو
- سایت قدیم
- جبهه مشارکت ایران اسلامی
- تماس
بخش های اصلی
دکتر مصطفی معین وزیر سابق علوم در دولت سیدمحمد خاتمی و یکی از کاندیداهای انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری معتقد است اتفاقات دوسال گذشته تداوم اصلاحات است. او از اسلامی می گوید که در آن واقعاً اصل بر برائت و آزادی است، مگر آن که خلافش ثابت شود. آن اسلام انسان را پاک میداند، چرا که انسان فطرتاً پاک، حقگرا و عدالتجو آفریده شده است.
دکتر معین معتقد است نباید آرمان ها را فراموش کرد، از طرف دیگر باید به واقعیتهای جامعه، محیط و توان خود و توان جمعی هم توجه کرد. نه در آرمانها و ایدهآلها ذوب و از واقعیتها جدا شد و نه در واقعیتها و روزمرگی ها به عقب بازگشت و آرمانها را فراموش کرد.
او می گوید: راه ادامه دارد. خیلی نباید عجول بود. متن گفت و گوی ویژه نامه نوروزی شرق را با دکتر مصطفی معین در پی می خوانید.
-آقای دکتر مدتهاست از شما خبری نیست.
باید دید چه چیز خبر است؟ خبر که حتما نباید انعکاس بیرونی داشته باشد. ممکن است در درون انسان هم خبرهای زیادی باشد و چه بسا آنچه در درون انسان می گذرد اهمیتش از انعکاس بیرونیاش بیشتر باشد. البته انسان چون موجودی اجتماعی است نمیتواند خود را از اجتماع جدا بداند. در عین حال آن چه تعیین کننده است انگیزه فرد است وتاثیرگذاری اجتماعی او و بعد بیان و یا اقدامی که بر اساس آن انگیزه و اثر میخواهد انجام دهد. من الان وقتم سخت و به صورت متراکمی بر همین اساس پرشده است.
-مشغول چه کاری هستید؟
بخش مهمی از وقت من را مثل گذشته فعالیتهای علمی و تخصصیام میگیرد که در زمینه آلرژی و ایمونولوژی است. در مرکز ما با برخورداری از پژوهشگران جوان و سخت کوش تحقیقات خوبی انجام می گیرد. شاخصهای این مر کز تحقیقات از نظر کیفیت و اثر بخشی در میان سایر مراکز تحقیقات پزشکی کشور بسیار برجسته است. از طرفی تدریس و پژوهش و کار با دانشجویان و دورههای تخصصی هم بخش دیگری از فعالیت های من در این زمینه است؛ اما در زمینههای اجتماعی و مدنی هم تا جایی که بدانم و بتوانم فعالیت میکنم.
- به طور مشخص چه فعالیتهایی؟
در حوزه اجتماعی و فرهنگی هم اکنون دو سه موضوع دغدغههای اصلی من هستند .یکی مساله اخلاق کاربردی است که امروز به اخلاق حرفهای شهرت دارد؛ بعد از آن که در سال ۸۲ از وزارت استعفا کردم و از دولت بیرون آمدم این دو سه نیازی را که امروز مطرح می کنم آن روز هم در ذهن من بود و به سراغشان رفتم. یکی همین مساله اخلاق بود که انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری در پایان سال ۸۳ تاسیس شد؛ دغدغه بعدی توسعه علمی ایران است که کشور ما از پتانسیل عظیمی به لحاظ مادی و معنوی، از نظر تاریخ تمدن، منابع انسانی، جوانی جمعیت، استعدادهای سرشار ، انگیزههای قوی و ثروتهای مادی نفت و گاز برخوردار است، ولی به خصوص از ضعف نهادهای علمی و مدنی در این زمینه رنج میبرد که در این وجه جمعیت توسعه علمی ایران در پایان سال ۸۳ تاسیس شد. یکی دیگر از دغدغه ها هم جنبههای اجتماعی مسئولیت یک انسان است که به ویژه مثل حوزههای تخصصی پزشکی باید سازوکارهایی پیدا کرد که مسایل را آسیب شناسی کند و به تشخیص و ارایه راه حل و پیشگیری و درمان برسد . امروز جامعه ما دچار آسیبهای اجتماعی زیادی است و برخی از آنها باعث شده ایران در رتبههای نخست جهان قرار بگیرد، مثل اعتیاد یا اختلالات روانی و افسردگی و اضطراب ، آن هم در کشوری که جمعیتی جوان دارد. بزهکاری، طلاق، خودکشی، جرایم مختلف، فساد اداری و اقتصادی و سوء مدیریت همگی جزو آسیبها محسوب میشود. فقر اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هم زمینه مشترک این مشکلات است . در این زمینه هم من در حدّ توانم کاری را در مؤسسه رحمان شروع کردم. در عین حال اطلاع دارید که سه سال قبل در انتخابات نظام پزشکی هم شرکت کردم و به عضویت شورای عالی نظام پزشکی در آمدم که بلکه بتوان علیرغم مناسبات خطی و فضای سیاست زده سازمان نظام پزشکی، کمکی به سامان یافتن وضع نابهنجار دارو و درمان و مشکلات حاد مردم در این زمینه ها نمود .
- انجمن شما کمکی به حل این آسیبها کرده است؟
در واقع همین وجه از دغدغههای اجتماعی منجر به تشکیل موسسهای در حوزه اجتماعی تحت عنوان «رحمان» شد که در سال ۸۵ آغاز به کار کرد. «رحمان» مخفف رشد آگاهی اجتماعی، حمایت از آسیب دیدگان و برخورد اندیشمندانه با آنهاست که تداعی کننده رحمانیت خدا و شمول آن نیز باشد. یعنی حمایت از آسیبدیدگان بدون توجه به مرزبندیهای فرهنگی ، اجتماعی، سیاسی، جنسیتی، قومیتی و… ، که در جلسات متعدد علمی و تخصصی، مسایل را با مشارکت صاحبنظران مختلف از جمله روانشناسان و جامعهشناسان، روانپزشکان ، فلاسفه، سیاستورزان ، متخصصان اقتصاد و توسعه و محققان در حوزههای دیگر مورد بحث قرار داده است. مخاطب این موسسه بیشتر جوانان، نوجوانان و کودکان و زنان گروههایی که بیشتر در معرض آسیب قرار دارند.
- با این تعدد موسسات فکر میکنم شما سهم خوبی در اشتغالزایی داشتید.
در تاسیس این نهادها بیشتر از نیروهایی با تخصص و رتبه علمی بالا و استفاده شده است. در انجمن اخلاق بیش از ۲۲۰ نفر عضو هستند. در توسعه علمی بالای ۱۵۰ نفر؛ در مؤسسه رحمان هم در حوزه فعالیتهای مرکزی آن ۳۰ تا ۴۰ همکاری دارند و مخاطبان زیادی در سطح جامعه دارد. همه نهادهایی که برشمردم خبرنامه و یا نشریه داخلی ، نشریه تخصصی ، پایگاه الکترونیکی ، سخنرانی های منظم و همایش علمی گوناگون دارند. من این کارها را اقدامات و ضرورتهای زیرساختی میدانم که فراتر از مسایل روز هم هست و اختصاص به یکی و دو سال اخیر هم ندارد. از زمان استعفایم در سال ۸۲ که از مسئولیتهای سنگین اجرایی دولت آزاد شدم، انگیزه آن را داشته و دارم. بنابراین دغدغههای امروز من بیشتر از این نوع است و اینها را اساسیتر میدانم تا دغدغههای روزمره سیاسی. ما دو نوع مسأله داریم: مسایلی هست که از اهمیت بالای زیربنایی برخوردارند و مسایلی هم حاد و فوری هستند و ممکن است که هر دو با هم باشند . من این نوع دغدغهها را دغدغههای اساسی یک دانشگاهی مسئول یا کسی که احساس مسئولیت در رابطه با جامعه خود دارد میدانم، و فکر میکنم در این زمینهها در کشور بسیار کم کار شده ، به نظر میرسد حتی احزاب و فعالان سیاسی ما باید امور اجتماعی در راس اولویتهایشان باشد. به نظر من اینها بخشی از همان مسائل اساسی تاریخی، اجتماعی و سیاسی ماست که به درستی تحت عنوان ضعف جامعه مدنی و ساختارهای علمی و مدنی مطرح شده است.
-به چه شکلی؟
با بالابردن سطح آگاهی و توانمندی مردم، آشنا کردن آنها با حقوق اساسی خودشان، با نگاه علمی و با ریشهیابی مشکلات و ارایه راهحلهای کارشناسانه و تدوین راهبردها و استراتژیهایی برای بالا بردن ظرفیتهای مدنی اجتماع و فکر میکنم در این زمینهها کم کار شده است.
-در مورد انجمن اخلاق چه اهدافی را دنبال کردید؟
انجمن اخلاق برنامهریزی راهبردی خود را تا حدودی انجام داده است. تدوین اصول اخلاقی انجمن، خود از اولین کارهایی بود که در دستور کار قرار گرفت و بعد این موضوع در اولویت قرار گرفت که اخلاقیات حرفه ای و نیاز به آنرا در سطح جامعه مورد بحث قرار دهیم ، کمک و پشتیبانی کنیم که این مساله در نهادها و سازمان های مختلف دولتی و غیر دولتی مورد توجه قرار بگیرد. البته اصلیترین مخاطبان این کار جامعه علمی و دانشگاهی، روشنفکران و مدیران کشور هستند. حدود یک سال درباره اصول اخلاقی مشترک انجمنهای علمی بحث و مطالعه کردیم و آن را تدوین کردیم و در دو همایش یکی انجمنهای مرتبط با وزارت علوم و دیگری نمایندگان انجمنهای علمی گروه پزشکی موضوع را مورد بحث و تبادل نظر قرار دادیم که این چارچوب را در مجامع خود بحث کنند و در یک رفت و برگشت کمک کنیم اخلاق حرفهای انجمنها متناسب با تخصصهای مربوط تعریف و تدوین شود. در این مرحله در نظر داریم بعد از انجمنها سراغ نهادهای مدنی و اجتماعی، بنگاههای اقتصادی، تولیدی و خدماتی و دستگاههای اجرایی برویم.
انجمن آسم و آلرژی ایران هم که از سال ۱۳۷۵ تاسیس شد، اکنون در دوران شکوفایی علمی و اجتماعی خود است و فصلنامه علمی ـ پژوهشی آن که به زبان انگلیسی منتشر می شود از بالاترین رتبه علمی و ضریب نفوذ(Impact Factor)در میان مجلات تخصصی علوم پزشکی کشور برخوردار شده است. همچنین در حوزه نظام سلامت در اوایل سال ۸۳ اولین و تنها کرسی یونسکو در آموزش سلامت کشور طبق قراردادی با سازمان جهانی یونسکو تاسیس گردید که هم در حوزه های تخصصی آموزش و پژوهش و هم در حوزه آموزش های بهداشتی و اجتماعی فعالیت دارد.
- میشود به شما حق داد که در حوزه سیاسی حضورتان کم رنگ باشد.
نه من حقی ندارم (با خنده) اصلاً این نوع فعالیتها از پیش نیازهای رشد سیاسی و فرهنگی جامعه است.
- پس پیش نیازها را برای حضور سیاسیتان در آینده فراهم میکنید.
حضور من مهم نیست؛ مهم این است که جامعه از رشد و بلوغ اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برخوردار باشد. سیاست یک وجه اساسی زندگی ماست، یعنی کمک به اداره امور جامعه که آن هم امری اخلاقی است، لذا در عرصه سیاست هم باید رشد لازم را پیدا کنیم. آن رشدی که متناسب با شأن ملت شرافتمندی مثل ایرانیان است. سابقه توصیه های اخلاقی در کشور ما در حیات تاریخی اوست، چه پیش از اسلام و چه در دوران اسلامی. برخی از اصول اخلاقی ما که به دوران زرتشت برمی گردد الآن در همین ضوابط اخلاق حرفهای مورد تاکید است، مثل همین صداقت(Honesty)، یعنی چیزی که فرد تصمیم دارد و به آن فکر و بیان و عمل میکند همگی در یک جهت باشد. این همان شعار کهن دینی ما ایرانیان است؛ “پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک”. متأسفانه ما امروز از اخلاقیات خیلی دور شدهایم، با آن که پیامبر ما رسالت پیامبرانه خود را در یک جمله خلاصه کرده است که “من مبعوث و برانگیخته شدم تا اخلاق انسانها و جامعه انسانی را به کمال برسانم”، اما در مقایسه وضع امروز ما با آن معیارها، کارنامه اخلاقی جامعه ما را در اخلاق سیاسی، اخلاق اداری، اخلاق خانوادگی، اخلاق کار، اخلاق رفت و آمد و ترافیک شهرها و جاده ها، اخلاق اقتصادی و نظایر آنها ببینید. ما چه پیروی از پیامبرمان که پیامبر رحمت و مداراست در عمل داریم؟ در صورتی که الان مساله اخلاق در سطح جهان اهمیت بالایی پیدا کرده است. در همه شئون زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اداری ارزشهای اخلاقی را حاکم میدانند. اخلاق در علم، تکنولوژی، محیط زیست و همه عرصههای جدید زندگی بشر. خوب وقتی ما کشوری باشیم که اولین و یا دومین رتبه تخریب محیط زیست را در دنیا داشته باشد این چه نوع رفتاری است که با محیط زندگی خودمان داشته ایم؟ یا ترافیک و آلودگی هوا، نوع برخورد ادارات با مراجعان حتی در بیمارستانها، مناسبات انسانی و اخلاقی ما اصلاً قابل قبول نیست. در بعد اجتماعی و آسیبهای اجتماعی هم تاثیر خود را در این حرکت داشته است. مگر میشود کسی که دچار آسیب جدی از نظر فقر سیاسی یا فرهنگی و یا اقتصادی است، با او وارد بحث روز سیاسی شوی؟ آیا اصلا ذهنیت و آمادگی یا گوش شنوایی هست؟ من کاری ندارم که آیا در میان مسئولان اصلاً منطق و گوش شنوایی در این زمینهها هست یا نه، ولی بین مردم، چه خانواده ای که به نان شب محتاج است یا دچار مشکلات و بیماریهایی است که تمکن ندارد هزینه درمانش را تامین کند، چگونه میتواند شنوای بحثهای نظری باشد؟ الآن حدود ۷۰ درصد هزینههای درمانی بر دوش مردمی است که درصد بالایی از آنها زیر خط فقر اقتصادی اند. خوب در چنین اوضاعی چگونه میتواند تحلیلگر سیاسی خوبی باشد و از حقوق خود دفاع کند؟ پرداختن به این فعالیتها زمان میبرد، اما از کره مریخ نیز نخواهند آمد که این مسایل را برای ما مورد مطالعه و تحقیق و تدوین راهبرد و برنامه ریزی قرار دهند. لذا من مرزی بین فعالیت اجتماعی و فعالیت سیاسی نمیبینم. منتهی اعتقاد جدی دارم که اگر ما همه چیز را در سیاست و سیاست را فقط در مسایل و مشکلات روز و در انتخابات آن هم شب انتخابات خلاصه کنیم، پاسخ نخواهیم گرفت. البته همه اینها به معنای نادیده گرفتن مسایل سیاسی روز و پیرامونمان هم نیست.
- به هر حال این انتقاد در مورد شما مطرح هست که سکوت کردید. روزه سکوت گرفتید.
اگر هم روزه سکوت گرفته باشم سعی کردم روزه عمل نگیرم. شعار اصلی انتخاباتی من در سال ۸۴ چه بود؟ یکی این که “اصلاحات گامی به پیش” و دیگری “دموکراسی و حقوق بشر”. آیا اینها که گفتم جزء اصلاحات گامی به پیش، رفع فقر و نابرابری و حقوق بشر نیست؟
- ببینید شکل اتفاقات دو سال اخیر بعد از انتخابات ریاست جمهوری به گونهای بود که بیشتر همطیفان شما را در عرصه سیاسی به اعلام موضعگیری و حمایت واداشت. در مورد بازداشتها، توقیفها، مسایل دانشگاهها و دانشجویان و استادان و… چیزی که از شما شاهد بودیم، سکوت بود. شما میفرمایید خیر سکوت نکردید. پس آیا از راه دیگری مسایل را دنبال میکردید؟
خوب در سال ۸۸ که سال انتخابات بود من به طور نسبی فعال بودم. ترجیح میدادم اقداماتی را که عملاً شروع کرده بودم و بر اساس نوع تفکر و گرایش علمی و اخلاقی ام ادامه دهم. من در مسئولیت اجرایی و سیاسی گذشته خواه ناخواه در مناسبتها و موقعیتهایی اعلام موضع و اظهار نظر می کرده ام و نوع موضعگیری هایم نیز مشخص بود. اما بعد از آن احساس کردم باید به مسایل به طور عمیق تری بپردازم و سعی کنم با کار مطالعاتی و هماندیشی با تخصصهای مختلف به راهحلهای مشترک برسیم و این اقدام شروع شد. نمیخواستم این ضرورت تحتالشعاع مسایل مقطعی قرار بگیرد. یکی از مشکلات جوامع جهان سوم این است که کمتر به فرصتهای مطالعه و اندیشه، آن هم به صورت جمعی و سیستمیک توجه میکنند. بعد هم اگر آن اندیشه ها بعد از مدتی تبدیل به سیاستها و برنامههای کلان شود فرصت استمرار پیدا نمیکند – به خاطر بحرانهای سیاسی، اجتماعی و مدیریتی – و آن وقت کشور زمان را از دست میدهد. عنصر زمان امروز بسیار اهمیت پیدا کرده است. من فکر میکنم یکی از مصادیق عصر و زمانی که خدای ما در سوره والعصر به آن سوگند میخورد، امروز است. به خاطر پیشرفت علم و تکنولوژی و سطح آگاهی عمومی، آن قدر تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پر شتاب، در حال تغییر و در برخی موارد تخریبی است که ما اجازه نداریم فرصتها را از دست بدهیم. یعنی در هر شرایطی آن مسئولیت، آن رسالت که بهرهگیری از وجه امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات است، یعنی قدرت تفکر و تعقل، تصمیمگیری و انتخاب، کار جمعی و مدنی، تأمل و تحقیق جمعی نباید تحتالشعاع حتی مسایل درست روزمره قرار بگیرد. این بود که آن حرکت ادامه یافت. من در انتخابات دهم منفعل نبودم، در حدّ توانم هم نظر دادم، هم سفر کردم و هم حرف زدم. فقط هفته آخر منتهی انتخابات در ایران نبودم، چون از چند ماه قبل برنامهریزی کرده بودم که در یک کنفرانس علمی در لهستان شرکت کنم. بعد که برگشتم مصادف با اتفاقات رخ داده و یا در حال جریان انتخابات دهم بود. پس این نبود که بیتفاوت باشم، اما فقط درحد وظیفهای که فکر میکردم عمل کردم.
- خیلی علنی نیست؟
من در همه دورههای فعالیت سیاسی و اجراییام تلاش کردهام عملکردی شفاف داشته باشم ولی به جای این که روی اشخاص متمرکز باشم روی معیارها تمرکز کنم. در این مرحله هم غیر از این نبود چه در مورد جریانهای سیاسی و چه در مورد دوستان عزیزی که در حبس هستند یا کاندیدا بودند یا هوادار آنها بودند، سعی کردم به معیارها بپردازم و تا آنجا که قبول داشته باشم آنها را ترویج کنم. این را مؤثرتر میدانم.
چرا؟
چون فکر میکنم این نوع برخورد هم اثربخشی بیشتری در مخاطبان ما که جامعه هستند، دارد و هم استمرار بیشتری پیدا میکند و در نهایت بهتر نتیجه می دهد.
- بخشیاش هم شاید مصلحت باشد. همین که ما مجوز گفتوگو با شما را داریم.
این هم چون شما تشخیص مصلحت دادید میتواند باشد. اما این یک تصمیم مقطعی نبوده، تدبیر بوده است. در این جهت گیری سعی کردم از امکاناتی که داشتم استفاده کنم. مثلا تا وقتی که وبلاگ من را فیلتر نکرده بودند علیرغم همه تراکم کاری از همان اواخر اسفند ۸۳ در وبلاگ فعال بودم، حسب شرایط روز یا موضوعاتی که از نظر خودم اهمیت داشت، مطلبی مینوشتم و دهها و صدها نظر و کامنت میآمد، اما وقتی فیلتر شد دیگر ارتباط دو طرفه نبود.آن هم چند ماهی است که تعطیل شده است. فضای رسانهای رسمی را هم که خودتان بهتر میدانید، شعار من در دوران انتخابات نهم ریاست جمهوری، دولت بیسانسور بود، ولی یکی از تبعات سیاستهای دولت کنونی فیلتر وبلاگها از جمله وبلاگ من بود. از نظر خودم حقیقتاً دلیلی برای فیلتر شدن این نوع مباحث وجود ندارد به جز تنگ نظری و سوءظن و بدبینی و دشمن انگاری همه. به نظر من این که یک نفر که زمان مدیدی از مسئولان این کشور و کاندیدای ریاست جمهوری بوده و از همه فیلترها با هر مکانیزمی برای انتخابات عبور کرده (البته به کیفیت انتخابات نهم که مورد تاییدم نبود و اعلام هم کردم در اینجا کاری ندارم) و به زبان علمی و شفاف مسایل خود را با مخاطبانش که عمدتاً جوانان هستند، مطرح میکند این را باید تقویت نظام دانست. این تضعیف نظام نیست. ولی چه میشود کرد؟
- شما به وبلاگتون اشاره کردید که این یک نمونه کوچکی است از آن چه طیف شما طی این دو سال با آن مواجه بود. مثلاً انحلال حزبی که مولود جنبش دوم خرداد بود و شما با نام آن وارد انتخابات ریاستجمهوری شدید.
در مورد احزاب و رسانهها و مطبوعات هم نظرم همین است. باید ضابطه قانونی داشت. قبول دارم قانون محترم است و طبق آن افراد به شکل فردی و جمعی و حزبی میتوانند و باید فعالیت کنند و اگر خارج از آن بود میتوان برخورد کرد. اما همه اینها به نوع نگاه و تفکر مبنایی و نه ابزاری به قانون باز میگردد. این که من میگویم مهمتر از فرد، نوع نگاه و معیار تفکری است که شکل میگیرد به همین دلیل است. به جای این که فقط موارد را ببینیم باید ریشه آن اقدامها و اصل آن کارها را مورد توجه قرار دهیم. سرچشمه همه این کارها یکی است. ناآگاهی به شرایط زمانه و نوع نگاه غیر واقعبینانه و تنگنظرانه ای است که با واقعیاتهای امروز جامعه ما و جامعه جهانی که در عصر ارتباطات و جهانی شدن هستیم تطبیق ندارد. این نوع نگاه با اسلام نابی که وجود داشته و باید وجود داشته باشد هم تطبیق ندارد. در اسلامی که ما به آن اعتقاد داریم واقعاً اصل بر برائت و آزادی است، مگر آن که خلافش ثابت شود. آن اسلام انسان را پاک میداند، انسان فطرتاً پاک آفریده شده است. حقگرا و عدالتجو آفریده شده است. خوب اگر از اینها فاصله گرفت باید به زمینههای آن توجه کرد. زمینههای فکری و تربیتی که از خانواده و جامعه و رسانه جمعی که صدا و سیماست شروع میشود تا مهدکودک و مدرسه و دانشگاه و فرهنگ عمومی و نوع حکومت و مدیریت. من برای این سیاستها و تصمیمهایی که از دل آنها انحلال احزاب و نهادهای شناخته شده و خوش سابقه سیاسی و برخورد با شخصیتهای دلسوز کشور و انقلاب در میآید سخت نگرانم و معتقدم ادامه این روند، صدمات جبرانناپذیری دارد که تضعیف نظام و منافع ملی را در پی خواهد داشت.
- برای اتفاقات دو سال اخیر بعد از انتخابات ریاستجمهوری شما چه نامی میگذارید؟ اظهارنظرها متفاوت است. جنبش؟ شورش؟ انقلاب مخملی؟ حرکات ضدانقلابی؟ رویداد سیاسی؟
بیشتر من فکر میکنم آنچه در جامعه رخ داده است، در ادامه جنبش اصلاحات است و برای جامعه جوانی که رو به آینده است، طبیعی هم هست. چون جوان رو به آینده است. بندة نوعی اگر واقعبین باشم- در هر سطح و مسئولیتی که باشم فرقی نمیکند- که در دهه پنجم یا ششم یا هفتم و هشتم و… زندگی هستم – باید فرصت را به فرزندانمان یعنی نسل سوم و چهارم انقلاب بدهیم که وارد عرصه شوند و با خوشبینی و حسنظن با آنها برخورد کنیم، تجارب خودمان را در اختیار آنها قرار دهیم، از آنها پشتیبانی فکری و اخلاقی کنیم تا بتوانند آینده را تضمین کنند به نظرم این واقع بینی وجود ندارد. به همین دلیل هر حرکتی که از طرف این نسل که فرزندان خودمان هستند صورت بگیرد، با چشم توطئه به آن نگاه میشود، بعد اسمش میشود ضد انقلابی یا آن که مرتبط با آن سوی مرزهاست! بنده میگویم اتفاقاً این نسل از نظر خردگرایی از نسلهای قبل خودش که ماها باشیم منطقی و خردگراتر است. ماها احساساتیتر بودیم و این به خاطر شرایط زمانه هم هست، چون جامعه جهانی هم رو به تکامل است. نوع نگاه اعتقادی ما ایجاب میکند که به سمت یک جامعه مطلوب و مدینه فاضلهای حرکت داریم. طبیعی است نسل جدید از ما خردگراتر باشد، روی مسایل بیشتر تأمل کند و روی نظرات خود بایستد. چیز بدی که نیست، این اعتماد به نفس یعنی عقلانیت بیشتر و دوری از افراط و تفریط. باز هم من تاکید میکنم اگر نوع نگاهمان را اصلاح کنیم، نوع برداشتمان را از مبانی اعتقادی و فرهنگی اصلاح کنیم، از زمانه بیشتر درس بگیریم، از سرنوشت جوامع، اقوام و حکومتهای گذشته بیشتر درس و پند بگیریم، نه گذشته ۲ هزار سال قبل، گذشته ۱۰ سال و ۳۰ سال قبل را میگویم، رژیم قبل را میگویم و اتفاقاتی که همین الان در کشورهای اسلامی منطقه رخ میدهد باید درسآموز باشد. اگر مثبتتر نگاه کنیم بسیاری از اتفاقاتی که افتاده قابل قبول، طبیعی است و نتیجه عملکرد کلی نظام اجتماعی و مدیریت هایی است که رای و نظر خود را به خواست عمومی ترجیح می دهند.
- برخی معتقدند تضاد بین ساختار سیاسی اجتماعی منجر به خلق این فضا شد.
باید ببینیم این ساختارها نتیجه چه چیزی بوده است؟ نتیجه نوع تفکر و اندیشه ما بوده که در قالب یک ساختار و نظام اجتماعی و حکومتی خود را نشان میدهد. در چارچوب آن ساختار است که رفتارها شکل میگیرد. من باز نوع رویکرد و نوع برداشت از مبانی دینی، فکری و سیاسی را زمینهساز این ساختار میدانم. قبل از این که ساختارها بخواهد با هم در حالت تعارض قرار بگیرد، نوع تفکر، نوع برداشت ها و نگاههاست که در تعارض قرار میگیرد. آن جا باید مسایل حل بشود.
- راهحل آن در این مرحله چیست؟
این است که در یک فضای کاملاً سالم، آزاد و دموکراتیک با به رسمیت شناختن تکثر جامعه، حقوق مخالف و تفاوتها و نه تبعیضها، متفکران جامعه و صاحبنظران بنشینند و با هم گفتوگو کنند. حقوق جامعه را به رسمیت بشناسند و در یک شرایط برابر، صادقانه و احترامآمیز به راهحل برسند.
- و اگر به راهحل نرسیدند؟
در این صورت باز دلیلی نیست که در حالت تضاد و تعارض قرار بگیرند و بخواهند یکدیگر را حذف و یا حقوق اساسی مردم را زیر پا بگذارند.
- با این اوصاف فکر میکنید امکان خلق فضای جدید سیاسی وجود داشته باشد؟
بله، البته زمان میبرد. اما اگر نخواهیم به آن تن دهیم، جبر زمانه این نوع واقعیتها را به ما تحمیل خواهد کرد، منتهی با خسارت و هزینه بیشتر. پس بهتر است انسان که یک موجود متفکر و انتخاب کننده است، در یک شرایط مناسب خودش انتخاب کند و اجازه ندهد که جبر زمان آن را با تلخی تمام به جامعه یا نظام اجتماعی تحمیل کند که در دوره معاصر بسیار هم اتفاق افتاده. سرنوشت حکومتها و جوامع در طول تاریخ میتواند برای ما درس باشد، اگر مطالعه کنیم. یکی از مشکلات فرهنگیو تربیتی ما این است که کمتر عادت به مطالعه داریم.
- در ریشهیابی حوادث اخیر آن را ادامه جنبش اصلاحات دانستید. الان پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان را چطور میبینید و این زمزمههایی که برای حذف کامل اصلاحات میشود را محتمل میدانید؟
بدون مطالعه و رجوع به شاخصها اظهارنظر نمیکنم. یکی از دلایل سکوتم نیز به همین خاطر است. تحقیق نکرده ام، اما فکر می کنم به طور نسبی اصلاحات پایگاه خوبی در میان مردم دارد. مردم به اصلاحطلبان اعتماد بیشتری دارند. بله من انتقاد می کنم که در دوره اصلاحات از فرصتها خوب استفاده نشد، نه این که نخواسته باشند، تا حدی استفاده شد و فرصتهایی هم از دست رفت، نه برای خود اصلاحطلبان، برای رشد جامعه و پیشرفت کشور. روند گذشته ممکن است باعث سرخوردگیهایی هم شده باشد. اما در مقایسه عملکرد دولت اصلاحات و رفتار مسئولان آن در ابعاد اخلاقی، تامین حقوق و آزادی و امنیت مردم، احترامی که برای ملت و دولت ایران در سطح جهانی وجود داشت، فکر میکنم در این مقایسه پایگاه اصلاحات نه تنها تضعیف نشده بلکه تقویت هم شده است. این برداشت شخصی من است. به نظر من راه ادامه دارد. خیلی نباید عجول بود و در عین حال نباید توجیهگر وضع موجود هم بود. اگر بخواهیم خیلی اصولی فکر کنیم از یک طرف باید آرمانهایمان را در نظر داشته باشیم و از طرف دیگر به واقعیتهای جامعه، محیط و توان خود و توان جمعی هم توجه کرد. نه در آرمانها و ایدهآلها ذوب و از واقعیتها جدا شد و نه در واقعیتها و روزمرگی ها به عقب بازگشت و آرمانها را فراموش کرد. تفکر راهبردی این است که با شناخت دقیق و عالمانه واقعیتهای محیطی، آرمانهای بلندمدت را در نظر بگیریم و با تدوین استراتژی و برنامه ریزی مناسب، گام به گام به سمت هدف نزدیک شویم. اگر بخواهیم تعریف اصلاحطلبانه هم بکنیم، باز راهش همین است نه راهی که یک شبه به هدف برسیم. انقلاب هم فکر نمیکنم نتیجهبخش باشد، چون دوباره باید از صفر شروع کرد. پس اهداف و آرمانها همیشه برای ما ارزشمند هستند و باید به سمت آن حرکت را آغاز کرد و استمرار بخشید. این حرکت در هیچ شرایطی نباید متوقف شود، ممکن است کمی تند یا کند شود، اما نباید متوقف شود.
- مصطفی معین را در دایره اصلاحات چطور تعریف میکنید؟
فردی بوده که در حدّ توان خود تلاش کرده به بخشی از وظایف انسانی و اخلاقی که در قبال جامعه داشته است عمل کند. تا زمانی که فکر میکرده میتواند در یک کار جمعی و اجرایی سنگین کار کند در دولت بوده و به مسئولیت خود ادامه داده است. زمانی که دید نمیتواند پاسخگوی آن مسئولیت مشترک از نظر مؤثر بودن و تحقق ایدهها و برنامههایی که برای آنها رأی اعتماد گرفته است باشد، حتی از دولت اصلاحات راحت استعفا میدهد و کنار میکشد، علیرغم تاکیدها و اصرارهایی که از ناحیه رییس محترم دولت و دوستان خوب و دلسوزش مطرح بود. من سه دلیل آن زمان گفتم. آمده بودم بر اساس رأی اعتماد آن هم نه رأی اعتماد مجلس ششم، بلکه مجلس پنجمی که اکثریت آن محافظهگرا یا به تعبیر امروزی اصولگرا بودند و بر اساس برنامهای که بدان متعهد بودم کارم را شروع کردم که برنامه تحول در ساختار نظام علمی و آموزش عالی ایران بود و وقتی با برخورد غیرکارشناسانه در شورای نگهبان به بنبست میرسد، بنده باید اعتراض می کردم. این یک وجه بود. یکی دیگر هم تداخلی بود که معتقد بودم بین وظایف و اختیارات وزارت علوم که در برنامه سوم بر آنها تاکید شده بود و در حال تصویب نهایی بود با شورای انقلاب فرهنگی وجود داشت. من عضو ۲۰ ساله شورای عالی بودم آن هم به عنوان شخصیت حقیقی نه وزیر. معتقد بودم این تداخل مانع از پیشرفت امور علمی کشور میشود. مورد بعدی هم در دفاع از حقوق دانشگاهیان و دانشجویان بود که مورد تهدید بودند و بعد از آن هم به کار علمی خود بازگشتم.
- بعد هم که وارد عرصه انتخابات شدید، البته با حکم حکومتی؟
به نظر من یک تعریف حقوقی دقیقی از این واژه نداریم. حکم حکومتی کجا پیشبینی و تعریف شده است؟ در قانون اساسی که نیست، در قوانین عادی هم نیست. این است که من اصلاً نمیدانم چیست. بیشتر یک واژه سیاسی است که از مجلس ششم و اصلاح قانون مطبوعات شروع شد. اما در رابطه با رد صلاحیت، خودم صریح موضعگیری کردم که آن را به رسمیت نمیشناسم، گفتم مخاطب من شورای نگهبان نیست، مردم هستند. من نسبت به آنها مسئولیت داشتم و کاندیدا شدم و آن برخورد را غیر قانونی دانستم. بعد که مقام رهبری وارد مسأله شدند که من خبر نداشتم و آن را از رسانه شنیدم، آن جا تفاسیر متفاوت بود. حقوقدانان برجسته ای بودند که میگفتند این مسأله حتی مشمول حکم حکومتی هم که تعریف دقیقی ندارد، نمیشود. برای این که حکم حکومتی وقتی اطلاق میشود که دستور رهبری در تعارض با نظر مثلا نمایندگان مردم قرار بگیرد. در صورتی که شورای نگهبان منتخب مردم نیستند، منصوبین رهبریاند. یک رأیی دادند و رهبری هم گفتند در آن تجدید نظر کنید. پس ربطی به حقوق مردم ندارد. شاید بتوان گفت در یک نهاد زیردست تخلفی صورت گرفته که مقام رهبری نسبت به آن متذکر شدند.
- صلاح بود در این شرایط برگردید؟
خود من در تردید جدی بودم که تکلیف من چیست. چون اولاً تصمیمگیری مشکل بود و ثانیا کار فردی نبود. من کاندیدای مورد انتخاب گروههای مختلف بودم، تصمیم انفرادی دور از اخلاق بود. همان زمان در سالن وزارت کار خیابان آزادی نشستی برگزار شد که از سراسر کشور حامیان من تشکیل داده بودند. از صبح تا عصر بحث شد و قول دادیم بعد از آن تصمیمگیری کنیم. تاکید بود بر ادامه حضور و دفاع از نقطه نظراتی که ارائه کرده بودیم. این خرد جمعی به من کمک کرد. من در تردید محض بودم. دنبال قهرمان شدن نبودم و در انتخابات شرکت کردم. این فرصت شخصی نیست. فرصت جامعه ایرانی است. کما این که فکر میکنم کار درستی بود. خود رأیی که بنده آوردم علیرغم انتقاداتی که به کیفیت آن انتخابات داشتم و دارم قابل ملاحظه بود. من در شهر خودم نجف آباد و همینطور در اصفهان که بالاترین رای مردم برای نمایندگی مجلس را داشتم، نفر پنجم شدم که هیچ توجیه انتخاباتی ندارد. اینها نکاتی است که باید روشن شود.
- و بعد از آن؟
در سه موضوع که دغدغه جدی داشتم، دغدغه پیشرفت علمی ایران، مسایل فرهنگی-اخلاقی و کمک به رفع آسیبهای اجتماعی کارم را ادامه دادم. بالاخره من یک پزشک هستم و پزشک بیشتر به دنبال تشخیص درد، پیشگیری از بیماری و در زمان مناسب درمان آن است. با همان نگاه آسیبشناسانه سعی کردم در وجه اجتماعی هم فعال باشم. برخی از دوستان نزدیک به خصوص جوانترها که در دوره انتخابات نهم “ستاد نسیم” را تشکیل دادند یا توجیه نبودند یا منتقد بودند. من دفاع میکردم که این کنارکشیدن از صحنه نیست. حتی کنار کشیدن از عرصه سیاست هم نیست. این کاری است که مغفول واقع شده و من انتقاد متقابل و جدیتر از شما دارم. انتقاد من هم به دانشگاهیان است، هم به روشنفکران و هم احزاب سیاسی. من که الزاماً دنبال رییسجمهور شدن نبودم. میخواستم به وظیفه اجتماعی خودم عمل کنم که خیلی هم مؤثر بود. سیاست که برای ما هدف نیست. سیاست حداکثر وسیله ای است که به اهدافمان برسیم. اهدافی مثل کرامت انسان، عزت نفس، رفاه و پیشرفت فکری و اخلاقی او. این که کشور از نظر علم و تکنولوژی بتواند جایگاه خوبی پیدا کند و به آرمانهای معنوی و اعتقادیاش نزدیک شود، اینها اهداف ماست. خود مناصب سیاسی فقط وسیله هستند، مگر رییسجمهور شدن هدف است؟ نخیر. یک وسیله است. اگر هدف شد آغاز انحراف است.
- اگر بخواهید دوباره وارد کارزار انتخاباتی شوید چه عواملی در تصمیمگیری شما مؤثر است؟
مهمتر از همه آزادی انتخابات است. باید فضای انتخابات سالم و عادلانه باشد و تضمینهایی داده شود که رأی مردم با نظارت دقیق شمرده و به رسمیت شناخته شود. اگر نباشد من مسئولیتی در خود نمیبینم که نه کاندیدا شوم و نه رای دهم، کما این که در انتخابات مجلس هفتم و هشتم هم نتوانستم رأی دهم. چون احساس کردم با آن نظارت استصوابی و رد شدن دو هزار و چند صد نفر من دیگر مسئولیتی در قبال انتخابات ندارم.
- در مجلس نهم چطور؟ قرار نیست کاندیدا شوید؟
مهمتر از مسأله کاندیدا شدن من و امثال من، این است که فضای بسته موجود تغییر کند. در شرایطی که بسیاری از سرمایههای این نظام در محدودیت و حبس به سر میبرند، فضای آزاد فعالیت برای احزاب و گروهها وجود ندارد، آزادی قلم و مطبوعات وجود ندارد، ابتدا باید این محدودیتها رفع شود و شرایط انتخابات آزاد، سالم و عادلانه برای عموم جامعه فراهم گردد.
- خانواده شما دکتر معین را در جایگاه یک پزشک ترجیح میدهند یا سیاستمدار؟
در دوران مختلف دیدگاههایشان متفاوت بوده است. متاسفانه من به خاطر مسئولیتهای متعدد و طولانی که داشتم، برای خانواده کمتر وقت گذاشتم. بیشتر بار زندگی بر دوش همسر و فرزندانم بوده است. چه بسا اگر ارتباط بیشتری با من داشتند، میتوانستند از شرایط بهتری از هر نظر برخوردار شوند. اما انتقاد در هر مرحلهای از طرف خانوادهام بوده است. مثلاً ابتدا با کاندیدا شدن من در ریاست جمهوری موافق نبودند، اما اواخر کار با من هم رأی شدند که مسئولیت جدی است. اما به طور کلی پزشکی هم مسئولیت سنگینی است. باور کنید تراکم کاری من در این زمان از دوران مسئولیتهای اجرایی ام کمتر نیست.
- خودتان کدام را دوست دارید؟
برای من وضع فعلی لذتبخش تر است، چون خودم انتخاب میکنم و میدانم اثربخشی بیشتری دارد. صادقانهتر و خالصانهتر است. مخاطبانم دانشجویان یا افرادی هستند که در معرض آسیباند. چه بسا بیشتر هم مورد رضایت خدا قرار میگیرد. البته طبیعی است در این مرحله خانواده راضیتر باشند. اعتراضی به پزشک بودنم ندارند چون یک کار انسانی است که انتخاب دوران جوانی من بوده است. تحمیلی هم نبود، خودم آن را انتخاب کردم.
- همسرتان خانهدار هستند؟
خانهدارند. اما در مسایل پزشکی و اجتماعی به من کمک میکنند.
- و سخن آخر
انسان اگر بتواند انگیزهاش را برای خدمت به همنوعان خود با یک هدف بلند خالص کند و به طور جدی تلاش کند، هر کاری شدنی است. اصلاً نباید شک کنید. هیچ محدودیت مادی و سیاسی وجود نخواهد داشت. چون انسان مخلوق پروردگاری است که لایتناهی است. بیشتر مخاطبان من جوانان و نوجوانان هستند. جوانان باید مظهر نشاط و انرژی و آرمانخواهی و خستگی ناپذیری باشند و در همین شرایط هم میتوانند امید به آینده داشته باشند. باید تلاش کنند.
منبع: شرق