بخش های اصلی
سید محمد خاتمی مایل نیست کاندیدا شود. این را هرکس که از دور و نزدیک از او شناخت دارد، شناختی به گستره اغلب ایرانیان، می تواند حدس بزند. شناختی که باعث دلواپسی زیادی بین نیروهای اصلاح طلب سبز شده که در صورت نیامدن او چه خواهد شد؟ به نظر می رسد گزینه عدم شرکت به عنوان راحتترین و منزهترین گزینه ممکن به دلایلی که در ادامه می آید، فعلا ممکن نیست و ناچار باید عرصه انتخابات را گام به گام جلو رفت، مگر اینکه رسما جلوی کاندیدای حداکثری اصلاح طلبان را بگیرند.
اگر خاتمی بیاید تکلیف تقریبا معلوم است. اگر جلوی او را بگیرند، تا جایی که او در عرصه انتخابات فعال باشد به رسمیت شناخته خواهد شد و عرصه انتخابات بدون او از سوی اصلاح طلبان معنا نخواهد داشت. اما اگر او به انتخابات راه یابد، در رای آوریاش کمترین تردیدی نیست. نهایتا چه تصمیم بر شرکت در انتخابات شود و چه عدم شرکت، خاتمی چسبی برای کنار هم نشاندن سبزهای اصلاح طلبها برای اتخاذ موضعی واحد برای انتخابات خواهد بود. اما اگر نیاید چه؟ آیا می توان از عدم شرکت در انتخابات گفت؟ آیا باید به نامزد حداقلی اصلاح طلب اکتفا کرد؟ آیا باید ادامه عرصه انتخابات را به دیگر نیروها واگذار کرد و تماشاگر شد؟ در پاسخ فعلا چیزی را نمی توان قطعی گفت، تنها به نظر می رسد کار سخت شده و چسبی که همه اصلاح طلبان سبز را کنار هم نگه دارد، گیرایی سابق را نخواهد داشت.
در ضرورت آمدن خاتمی، حرفهای زیادی زده و نوشته شده است. این قلم معتقد نیست که از ابتدا بهترین راهکار اصلاح طلبان، مشارکت در انتخابات با گزینه خاتمی بود. به گمان من، اگر از پاییز سال گذشته با حضور گفتمانی مطالبه محور صریح، فضای عمومی متاثر از موج گفتمانی مطالبات می شد، واصلاح طلبان در برابر واکنش حاکمیت به طرح مطالبات، نامزدی را سر فرصت و با حوصله به جامعه به عنوان نماینده آن مطالبات معرفی می کردند که سوار بر موج اجتماعی و گفتمانی آن مطالبات می توانست به رای آوریاش تا حد زیادی مطمئن باشند، واگر حاکمیت برخورد دفعی می کرد، عطای انتخابات را به لقایش می بخشیدند. اما اینک این گزینهها منتفی است. دو ماه به انتخابات مانده و به نظر می رسد تنها راه برنده پیش روی اصلاح طلبان، حضور حداکثری با گزینه خاتمی است.
"منتفی شدن گزینه عدم شرکت"
محتملترین گزینه اصلاح طلبان برای انتخابات پیش روی ریاست جمهوری تا ۶ ماه پیش عدم شرکت بود. نه از میان اصلاح طلبان صدای رسایی برای شرکت در انتخابات به گوش می رسید و نه در حاکمیت نشانهای برای پذیرش این جریان در انتخابات وجود داشت. کسانی از منسوبین به اصلاحات هم که حرف از شرکت و کاندیداتوری در انتخابات می زدند، با واکنش سرد و بعضا تند سایر اصلاح طلبان مواجه می شدند. اما مجموعهای از عوامل، این فضا را به مرور به هم زد. این عوامل عبارت بودند از:
۱- شکستن جو عدم شرکت توسط کاندیداها: واقعیت آن است که اعلام آمادگی کسانی چون دکتر محمدرضا عارف و پخش شایعه کاندیداتوری کسانی مانند اسحاق جهانگیری و محمدعلی نجفی، جو غالب "عدم شرکت" را در بین اصلاح طلبان شکست. کسانی به طرح پرسش از فایده عدم شرکت پرداختند و ذهنها برای گونهای دیگر مواجه شدن با موضوع انتخابات، پس از قریب به ۴ سال مواجهه سلبی با انتخابات، آماده شد.
۲- متوقف شدن نمودهای عینی جنبش سبز: مدت زمان زیادی است که از نمودهای عینی جنبش سبز خبری نیست. در واقع آنچه بدیل پارلمانتاریسم برای تغییر مطرح بود، پس از دورهای افول، افق نزدیکی برای فعال شدن مجدد بروز نمی داد. این وضعیت باعث شد حتی برخی از سبزهای رادیکال هم به انتخابات به چشم فرصتی برای احیاء جنبش و دست کم گفتمان آن در جامعه نگاه کنند.
۳- دور هم جمع شدن اصلاح طلبان پارلمانتاریست: از ماهها پیش، جمع موثری از اصلاح طلبان که اغلب باورها، عادتها و توانایی آنها در سیاست ورزی، در شیوههای پارلمانتاریستی متمرکز است، با محوریت آقای خاتمی شورایی را شکل دادند که البته خود صاحب این قلم نیز در مدت حضور خود در ایران افتخار همراهی با آنها را داشت. این جمع را اغلب مدیران سابق دوره اصلاحات تشکیل می دهند و با توجه به سبک سیاست ورزی اغلب اعضای این جمع، قابل پیش بینی بود که از دل آن، نهایتا عدم شرکت در انتخابات بیرون نیاید. شاید اگر در انتخابات مجلس نهم نیز این جمع شکل گرفته بود، عدم شرکت در آن انتخابات محقق نمی شد. باید گفت محوریت و ابتکارات شخصی آقای خاتمی با همراهی جمع محدودتر مشاوران ایشان در آن مقطع، نقش اصلی را برای رسیدن به گزینه عدم شرکت در آن انتخابات ایفا کرد.
۴- تمایل روزافزون نیروهای استانی برای شرکت در انتخابات: آنچه در طول دوره حضور خود در ایران، در بین نیروهای فعال سبز و اصلاح طلب می دیدم، تمایل زیاد آنها برای مشارکت در انتخابات بود. آنها احساس بیعملی در بین اصلاح طلبان می کردند و این باعث فرسایش و ریزش نیروها شده بود. بعضا برخی نیروها به آرامی جذب ستادهای دیگر کاندیداها می شدند و آنها که اصول مدارتر بودند، از عرصه سیاست عملا حذف می شدند. این مساله آنها را به تکاپوی فعالیت انتخاباتی مجدد کشانده بود.
۵- تداوم رقابت و سیاست بدون حضور اصلاح طلبان : واقعیت رخ داده دیگر در این مدت، رقابت جدی درونی بین جریان اصولگرا بود که باعث می شد عدم حضور اصلاح طلبان در عرصه سیاست، کمتر به چشم بیاید. عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم، به تعبیر درست سید مصطفی تاج زاده باعث ایجاد شکاف عمیق در بین جریان اصولگرای حاکم شد، اما این شکاف عوارضی هم برای بیرون گودنشینان اصلاح طلب داشت. اینکه در تنور داغ رقابت و درگیریهای درونی جریان اصولگرا، که سابقه نشان داده از این تنورها بیش از سوختگیهای غیر قابل ترمیم، پختگی و اشتهار زاده خواهد شد، عرصه سیاست در ایران اشباع شد. عرصه سیاست زنده به رقابت است و اگر این رقابت بین نیروهایی دیگر در عمل اتفاق بیفتد، بیرون گودنشینان تا رسیدن به مقطعی که اتفاقی خودبخودی آنها را به عرصه بازگرداند، حاشینه نشینان و شاید فراموش شدگان این عرصه شوند. مروری بر سایتها و روزنامههای سبز و اصلاح طلب در این مدت نشان می دهد که عدم حضور اصلاح طلبان در صحنه سیاست رسمی، باعث شده بود تا اخبار آنها به مواردی همچون اخبار زندانیان سیاسی و امثالهم محدود شود، ولی در عرصههای دیگر سیاسی تنها بازتاب دهنده اتفاقاتی بودند که دیگران بازیگر آن بودند. در واقع رقابت واقعی در بین جریان حاکم، رسانههای سبز و اصلاح طلب را هم به دنبال آنها کشانده بود. این وضعیت آژیر خطر "فراموش شدن" را در گوش پارلمانتاریستهای اصلاح طلب به صدا در آورد. آژیری که برخلاف دوره جنگ اعلام می کرد از پناهگاههای خود خارج شده و به عرصه سیاست باز گردید.
۶- احیاء امید به سلامت انتخابات : مردم از اختلافات درونی جریانهای حاکم معمولا خاطرات خوبی دارند. هرچه این اختلافات در صدر سیاست تبعات منفی داشته، برای مردم برکت به همراه آورده است. هنوز آنقدر در نظام جمهوری اسلامی رای مردم اهمیت دارد که طرفین دعواهای سیاسی نزد مردم خودشیرینی کنند. بسیاری در تهران می گویند هرکس در این شهر شهردار می شود، برای اینکه بعد از شهرداری، رئیس جمهور شود چه تلاشها که نمی کند! در پاسخ باید گفت که خدا کند هرکس برای آنکه مقامی بگیرد، نیاز داشته باشد تا برای مردم خودشیرینی کند نه اینکه برای یک فرد خودشیرینی کند. چیزی که متاسفانه در این سالها شکل خطرناکی پیدا کرده است. از تبعات مثبت ایجاد این اختلافها این است که دستکاری در رای مردم خطرناک می شود. آنکه برای بازدید از زندان اوین نامههای محرمانه سران قوا را افشا می کند و برای یک استیضاح، فیلم پنهانی می گیرد تا روسای دو قوه دیگر را به صورت خانوادگی رسوا کند، لابد برای چوب گذاشتن لای چرخ مهندسان انتخاباتی که این بار به خود او نظر لطف ندارند، انگیزه دارد. از آن سو دیگران نیز به او همین نگاه تردیدآمیز را دارند. این تردیدها و شکها به همدیگر، هرچقدر که کار حکومتداری خودمانی را سخت تر می کند، برای مردم اطمینان و برکت می آورد.
۷- سخنرانی نوروزی رهبری: این سخنرانی که در آن وعده پذیرش همه سلایق سیاسی داده شد، فرصتی تازه برای افزایش تحرک "سایر سلایقی" است که سال هایی را تحت فشار مضاعف بوده اند. حتی بدبینترین نیروهای سیاسی هم به بهانه عدم باور به این گزاره ها، حق بیتفاوتی و فرصت سوزی از خلال این روزنهها را ندارند. در این گونه مواقع اهالی سیاست بهتر است با فرض بیاعتمادی به این چراغ سبزها، باز کردن مشت و افشاگری را به گروه هایی مانند روزنامه نگاران واگذا کنند و خود برای حصول به درصدی بیشتری از اهداف مد نظرشان، سیاست بورزند.
مجموعه عواملی که در بالا ذکر آن شد، شرایط را برای اتخاذ راهبرد عدم شرکت سخت کرد. در واقع از این به بعد در صورتی این راهبرد قابل طرح است که یک بار دیگر عملا اصلاح طلبان توسط جریان حاکم کنار زده شوند. به بیان دیگر صورت وضعیت به شکلی است که نیروهای منتقد بدون به آزمون مجدد گذاشتن جریان حاکم، نمی توانند خود را از بازی انتخابات کنار بکشند.
در چنین شرایطی و با وجود فاصله کم تا انتخابات و نداشتن رسانه قوی توسط اصلاح طلبان، کمترین کار و بدیهیترین حق آنها، حضور تمام قد با بهترین و قویترین نیرویشان است؛ کسی که نامش بیهیچ رقیبی، سید محمد خاتمی است. حضور او فواید بسیاری دارد، نیروهای سرخورده زیادی را به صحنه باز می گرداند، سطح سیاست در ایران را ارتقا می بخشد و از شکاف و خودسری در بین نیروهای اصلاح طلب ممانعت می کند. نام خاتمی که باشد، خودبخود بسیاری از ضعفهای تشکیلاتی، مالی و رسانهای اصلاح طلبان برطرف می شود و آنها خود را برنده هر رقابت سالم انتخاباتی می بینند.
اما اگر او نیاید چه می شود؟
برای پاسخ به این پرسش از خاطرهای کمک می گیرم. روزی بازپرسم در دوران حبس برای دادن مرخصی به سراغم آمد و پرسید مقصر حوادث پس از انتخابات ۸۸ چه کسی بود؟ من که دنبال گرفتن مرخصی بودم از پاسخ طفره می رفتم و گفتم من با شما بحث سیاسی ندارم، اینجا محل بحث حقوقی است. اگر خواستید بحث سیاسی کنیم به من مرخصی دهید، قرار می گذاریم در فرحزاد با هم بحث سیاسی می کنیم. از او اصرار و از من انکار تا نهایتا گفتم جنتی و شورای نگهبان و نهادهای امنیتی نظامی و صدا و سیما و آقای احمدی نژاد. گفت میرحسین موسوی چطور؟ گفتمام المصائب ایشان بودند. لبخند فاتحانهای زد و گفت چطور؟ گفتم اگر ایشان سال ۸۴ می آمد، هم جلوی خطاهای متعدد ما اصلاح طلبان در آن سال گرفته می شد و هم کشور به این ورطه دچار نمی شد. طبعا آن پاسخ، پایین آمدن چشم بند و بازگشت به بند را برای من در پی داشت. آنها از این پاسخ خشنود نمی شوند، همان طور که از تکرار آن اشتباه، این بار از سوی خاتمی استقبال می کنند.
اگر آقای خاتمی امسال کاندیدا نشود، همان اشتباه تاریخی آقای موسوی در سال ۸۴ را انجام داده است، با این تفاوت که معلوم نیست برای ایشان موقعیتی مانند سال ۸۸ میرحسین پیش بیاید که از آن خطا، پیروزی به مراتب بزرگ تری به دست آورد و به جای یک رئیس جمهور، از خود رهبری اخلاقی و سیاسی ساخت. آقای خاتمی همین حالا هم در قامت یک رهبر سیاسی است، اما این بار کنار کشیدنش می تواند تبعات سنگینی برای مشی خود او، اصلاحات و منافع ملی کشور در پی داشته باشد، مگر اینکه مدل دیگری از میرحسین ۸۸ برای دادن چوب دو امداد به او وجود داشته باشد.
به نظر می رسد اگر خاتمی نیاید، این اتفاقات می افتد:
۱- کاندیداهای نهایتا دو سه میلیونی منسوب به جریان اصلاحات، با خیال راحت تا مرز آبروریزی برای کل جریان اصلاحات در عرصه می مانند.
۲- انسجام داخلی جریان اصلاحات – سبز لطمه خواهد خورد. برخی از کسانی که از خاتمی حاضرند حمایت کنند، از هیچ یک از کاندیداهای دیگر حمایت نخواهند کرد. این دلیل بر شخص پرستی در این جریان نیست. خاتمی ظرفیت هایی برای رای آوری دارد که دیگران ندارند. نیروهای سیاسی حق دارند از کاندیدای از پیش باخته دفاع نکنند. در ثانی با فرض کنار گذاشتن مساله رای آوری، هویت گفتمانی و اعتبار اجتماعی - سیاسی جریان اصلاحات سرمایهای است که برای آن هزینه زیادی پرداخته شده است. آقای خاتمی درباره تمام موضوعات مورد حساسیت سبزها و اصلاح طلبان در ۴ سال اخیر موضع شفافی داشته و همراهی ستودنی از خود نشان داده است. او به دیدار زندانیان سیاسی می رود، از حصر میرحسین موسوی و کروبی و رهنورد به صراحت انتقاد می کند و خواستار رفع آنهاست، خود را هم در کلام و هم در عمل، همدرد و همدل و همراه جنبش مدنی مردم ایران در قالب جنبش سبز نشان داده، در نتیجه هر حمایتی از او که برادریاش را به این بخش بزرگ از جامعه بارها به اثبات رسانده، توجیه اخلاقی و سیاسی دارد. کاندیداهای محترم دیگر هم رزومهشان فقط تا مقطع ۲۲ خرداد ۸۸ بررسی نخواهد شد. در این ۴ سال اتفاقات زیادی افتاده که برای یک کاندیدای ریاست جمهوری خوب نیست که نسبت به آنها بینظر باشد. همین گونه بحثها با مهندس موسوی در سال ۸۸ هم وجود داشت و این نشان می دهد که فعالان جنبش مدنی دموکراسی خواه در ایران در این موارد با کسی تعارف ندارند. از میرحسین هم پرسیده می شد که درباره اصلاحات نظرش چیست. از آزادی و دموکراسی مد نظرش سوالهای پی در پی می شد و جوانان از او می خواستند تا درباره حقوق بشر بگوید. از او به صراحت پرسیده شد که چرا سالها سکوت کرده بود و ... و تا یکی یکی سنگها وا کنده نشد، آن موج وسیع در حمایت از او راه نیفتاد. زمانی به میرحسین "یا علی" گفته شد که او موضعش را معلوم کرد، وگرنه سابقه مدیریتیاش تنها احترام برمی انگیخت و نه حمایت انتخاباتی در سال ۸۸. او نیز محکم تر از همه، پای وعدهها و حرفهایش ایستاد تا فصلی جدید از سیاست ورزی اخلاقی را در ایران رقم بزند. حالا اگر کسی شرمنده دیگری باشد، ما شرمنده روی اوییم که او در حصر بابت همان شعارها و ماندن بر سر همان پیمان هاست.
خاتمی معدل متین و معقول جمع بزرگی از جامعه است که نجیبانه اما استوار، به شرایط موجود معترض است. اگر او نباشد، جمع کردن این جماعت بزرگ پشت کسانی که می خواهند پس از سالها مدیریت دولتی، دو ماه مانده به انتخابات تازه مشق حرف زدن با مردم کنند، کاری سخت و شاید نشدنی است. برخی حمایت خواهند کرد و برخی سکوت و برخی دیگر اعتراض. نتیجه این فرایند می شود بر هم خوردن انسجامی که سرمایهاش ذره ذره تا به امروز جمع شده است.
۳- اگر خاتمی نیاید، ظاهر انتخابات به بهترین وضع ممکن برای جریان حاکم ساخته و پرداخته خواهد شد. با خیال راحت می گویند که ما راه را باز کردیم و خودشان نیامدند. در یک انتخابات درون محفلی، رئیس جمهور تازه را انتخاب می کنند و عملا بسیاری از اعتراضهای به حق ۴ سال اخیر، بینتیجه به پایان می رسد. اگر از ابتدا با توجه به رفتارهایی مانند اجازه فعالیت ندادن به احزاب اصلاح طلب که حتی نتوانستند کنگرهشان را برگزار کنند و سایر برخوردهای امنیتی خود را کنار می کشیدند و اعلام عدم شرکت می کردند، ادامه اتخاذ موضع معترض در آینده هم میسر بود. اما اگر قرار باشد دو سه کاندیدای دو سه میلیونی اصلاح طلب وارد عرصه شوند، تنور انتخابات را گرم کنند، بقیه سبزها و اصلاح طلبها هم به ناچار سکوت کنند، برای بعد از انتخابات دیگر جایی برای حرف زدن وجود نخواهد داشت و اعتراضها در حد نق زدن هایی بیاهمیت تلقی خواهند شد.
۴- سرمایه اجتماعی خاتمی کم خواهد شد. ۴ سال پیش که او کنار کشید، اگر منتهی به حماسه آفرینی میرحسین نمی شد، او نیز لطمه می خورد. تاکنون خاتمی نشان داده که بسیاری از تصمیمات حساسش درست بوده. صاحب این قلم خود از منتقدان تند و تیز آقای خاتمی در جریان رای دادن ایشان در دماوند بود. اگر از انتقادها به شیوه رای دادن او بگذریم که خود آقای خاتمی نیز در این انتقادها همراه است، اصل رای دادن او قابل دفاع شده است. چه همین که امروز درباره ظرفیتهای او برای کاندیداتوری صحبت می کنیم نشان می دهد که آن رای او در آن روز کاری درست برای حفظ سرمایهاش درون نظام بوده است. دیگر تصمیم حیاتی اش، کنار کشیدن ۴ سال پیش او به سود میرحسین نیز نتیجهای طلائی داشت، اما اینک هیچ افق طلائی برای کنار کشیدنش متصور نیست. کاندیداهای اصلاح طلبی که اسمشان بر سر زبان هاست، مدیرانی قابل و محترمند، اما این عرصه و این موقعیت و این زمان جای آنها نیست. برای دوستی تحصیل کرده که اهل خواندن سایت است و درباره سیاست می تواند بحث کند و نظر بدهد، ساعتی طول کشید تا بتوانم نام دیگر کاندیداهای اصلاح طلب را یادش بیندازم که قبلا اسمشان را کجا شنیده است! آمدن آنها به حساب کنار کشیدن خاتمی گذاشته خواهد شد.
نتیجه: عدم شرکت فعلا ممکن نیست، بدون خاتمی راه سخت است
سید محمد خاتمی در برابر تصمیمی سخت قرار دارد. هرکسی حق دارد برای خود تصمیمی که صلاح می داند را بگیرد، اما نه برای خاتمی که با سالها حضور و دوامش در عرصه سیاست، خود را در محاسبات عقلانی و عاطفی جمع بزرگی از جامعه قرار داده است.
او متعلق به خود نیست و امروز ایران به گواه نیروهای درون و بیرون نظام در شرایط سختی به سر می برد. نجات ایران می تواند بسته به تصمیمی باشد که او می گیرد. اگر او رئیس جمهور شود به سود ایران است، و اگر حضور او با کارشکنی حاکمان مواجه شود، منجر به تداوم و تقویت جنبش مدنی ایران خواهد شد که باز تحولات را داخل مرزهای ایران حفظ خواهد کرد.
دو ماه مانده به انتخابات، راه بهتری از آمدن او نداریم.