بخش های اصلی
سيام شهریور «روز گفتوگوي فرهنگها» است كه اگر از تقويم رسمي هم حذف شود، از حافظه تاريخي پاك نميشود.
اكنون 10 سال از آن روز كه مجمع عمومي سازمان ملل متحد به اتفاق آرا، پيشنهاد سيد محمد خاتمي را در اين باره تصويب كرد و سال 2001 ميلادي را «سال گفتوگوي فرهنگها و تمدنها» ناميد، گذشته است، آيا زمان آن نيست كه يافتهها و داشتههاي نظري، عملي در اين باب از سر درد و درك بازخوانده شود و فراتر از نگاههاي تنگ عرصه سياست ضرورتها، زمينهها و چشماندازهاي گفتوگو مدنظر قرار گيرد؟
گفتوگوي ميان فرهنگها و تمدنها، تركيب مفهومي معناداري است كه ميتواند فرصتهاي نو در ساحتهاي مختلف زندگي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بيافريند، چون اساس آن بر چرخش گفتماني از نزاع و برخورد به سوي گفتوگو و مفاهمه استوار است. در واقع با گفتوگو، زبان مشترك پيدا ميشود و با زبان مشترك فكر مشترك شكل ميگيرد و با فكر مشترك رويكرد مشترك در مقابل مسايل خرد و كلان جهان و جامعه به وجود ميآيد، از اين رو حاصل گفتوگو در نهايت همدلي و همزباني است و اين مسالهاي است كه به هر حوزهاي از فرهنگ، اجتماع، سياست و اقتصاد نيز قابل تعميم است. تحولات سختافزاري و نرمافزاري جديد در جهان ما به ويژه در عرصه ارتباطات و رهيافتهاي نوين نظري به خصوص در حوزههاي فلسفي و اجتماعي همه حاكي از ورود انسان و جامعه نو به دوران تازهاي است كه در آن مفهوم گفتوگوي فرهنگها و تمدنها بيشتر از گذشته معنا، اهميت و ضرورت يافته است.
پارادايم گفتوگوي فرهنگها و تمدنها از اين حيث كه در جستوجوي جانشيني فرد به جاي قدرت است، انگارهاي در برابر انسداد روابط انساني و اجتماعي است و تبيين و تدقيق مفهومي و كاربردي آن ميتواند افقهاي جديدي در عرصههاي درونتمدني و برونتمدني بگشايد. در اين چارچوب قاعده مسلط بر هر نوع مواجهه انساني، گفتوگوست، از اين رو مراودات ميان فردي و اجتماعي در صورت مطلوب آن بر مدار گفتوگو، گشودگي، مدارا و مهرباني ميچرخد و الگوي سامان دهنده گفتوگو نيز بر عقلانيت و انديشه استوار است. در حقيقت ايده گفتوگوي تمدنها، معطوف به رويكردها و رهيافتهاي جديدي است كه با برخي كليشههاي ذهني و تصورات پيشيني از مفهوم «خود» و «ديگري» در همه عرصهها تفاوت دارد، از اين رو التزام به معاني تازهاي كه حتي از مقولههاي قديم در پرتو گفتوگوي فرهنگها به وجود ميآيد، شيوهها و راهكارهاي متفاوتي را در افقهاي نظري و عملي طلب ميكند.
در واقع ارايه مفاهيم ديني، اخلاقي، اجتماعي و سياسي با زبان گفتوگو به دليل اينكه قدرت كاستن از اختلافات و موانع فهم مشترك را دارد، ظرفيتها و فرصتهاي جديد براي جامعه ميآفريند. سعدي در داستان معروف «جدال با مدعي» وجه سلبي اين مهم را به خوبي نشان داده است كه فروبستگي راه گفتوگو در فهميدن منتهي به انتخاب مشي خشونت ميشود، از اين رو مدعي چون دليلش نماند، دست تعدي دراز كرده و بيهوده گفتن آغاز و سنت جاهلان است كه چون به دليل فروبستگي سلسله خصومت بجنبانند.» پس گفتوگوي فرهنگها و تمدنها هم در سطح نظري و هم در سطح اجرايي فرصتافزايي كرد و براي فرهنگ، سياست، اجتماع و حتي اقتصاد ايران ميدانهايي گشودهتر به وجود آورد. از اين نظر گفتوگوي فرهنگها نه سخني از سر تفنن كه سرمايهاي نمادين بوده كه با بلندآوازه كردن نام ايران و اسلام در جهان از مخاطرهها و تهديدهاي منطقهاي و بينالمللي كاست و به سرمايههاي مادي و معنوي كشور اضافه ظرفيت داد.
اين سخن امكان نگاه مجدد به داشتهها و نداشتههاي برآمده از سرعت و پيشبرد ايده گفتوگوي فرهنگها و تمدنها را فراهم ميكند تا در پرتو آن بتوان فرهنگ، سياست، اجتماع و اقتصاد مبتني بر گشودگي و گفتوگو را با وضعيت اين مقولهها در فروبستگي و ناتواني در گفتوگو مقايسه كرد. گفتوگوي فرهنگها از اين زاويه بيترديد سرمايهاي مغفول مانده و يا حتي تخريب شده است و ناتواني در حفظ و نگهداري و انباشت سرمايهها كه از جمله آسيبها و نشانههاي توسعهنيافتگي است، متاسفانه دامان اين بخش از سرمايهها را هم در سالهاي اخير گرفته است. اميد آنكه از زاويهاي متفاوت به اين فضيلت فراموش شده نگاه شود.